- ارسالیها
- 1,262
- پسندها
- 17,135
- امتیازها
- 38,073
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- #1
چندين سال پيش بود كه رحمتي از سوي آسمانِ آبي و بي كران، به سوي زمين نازل شد.
خورشيد، عاشقِ او كه بي نظير بود، شد و برايش تابيد.
ابر او را ديد و از شوقِ ديدارِ چنين نازنيني، نهايتِ سرور و شادمانيِ خود را ابراز كرد و براي او باريد؛ آن هم از چشمه ي اشكِ شوق ش!
اطرافيان، براي وجودِ او همه كار كردند و حتي گاهاً نفس نكشيدند تا او بيشتر اكسيژن براي تنفس داشته باشد.
باد، مجنونِ چنين دلبري شده بود و همچون پروانه به دورش مي پيچيد، روزانه برايش شعر و آواز مي سرود و پرندگان او را در امر همراهي مي كردند.
او در سايه ي محبت ها روييد و از چشمه ي زلالِ مهرباني، تغذيه كرد.
رشد كرد، زيبا، خيره كننده و سبز شد و همه جا را پر ز عطرِ بهشتِ خود كرد.
سيماي او، طراوت را به ارمغان مي آورد و...
خورشيد، عاشقِ او كه بي نظير بود، شد و برايش تابيد.
ابر او را ديد و از شوقِ ديدارِ چنين نازنيني، نهايتِ سرور و شادمانيِ خود را ابراز كرد و براي او باريد؛ آن هم از چشمه ي اشكِ شوق ش!
اطرافيان، براي وجودِ او همه كار كردند و حتي گاهاً نفس نكشيدند تا او بيشتر اكسيژن براي تنفس داشته باشد.
باد، مجنونِ چنين دلبري شده بود و همچون پروانه به دورش مي پيچيد، روزانه برايش شعر و آواز مي سرود و پرندگان او را در امر همراهي مي كردند.
او در سايه ي محبت ها روييد و از چشمه ي زلالِ مهرباني، تغذيه كرد.
رشد كرد، زيبا، خيره كننده و سبز شد و همه جا را پر ز عطرِ بهشتِ خود كرد.
سيماي او، طراوت را به ارمغان مي آورد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش