متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی دفتر شعر|ریچارد براتیگان

  • نویسنده موضوع mahdllix
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 363
  • کاربران تگ شده هیچ

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1
|•به نام خدا•|

QuotePhoto50826858.jpg
 
آخرین ویرایش
امضا : mahdllix

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #2
کاش موهایت

نقشه‌هایی از جغرافیایی تازه

رویم بریزد.

بعد،

هر جا بروم

مثل مویت زیباست!
 
امضا : mahdllix

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #3
ته سیگار

یک ته سیگار، چیز قشنگی نیست.

مثل درخت‌های سر به فلک کشیده نیست،

مثل علفزار سبز یا گل‌های جنگلی.

مثل یک آهوبره نجیب نیست،

مثل یک پرنده آوازه‌خوان یا یک خرگوش چالاک.

اما حالا هیچ یک از اینها نیستند

و به جای جنگل/ دنیایی سیاه مانده

از درخت‌های نیم‌سوز و لاشه‌های گندیده ـ

بقایای یک جنگل‌سوزی دیگر.

یک ته سیگار، چیز قشنگی نیست.
 
امضا : mahdllix

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #4
شامگاهانی فراوان

پیرزنی/ می‌نشیند بر صندلی گهواره‌ای

در ایوانِ کلبه‌ای قدیمی.

ستاره‌ها را تماشا می‌کند

که فانوس‌هاشان را

در آسمانِ پاک شامگاهی

فرازِ صنوبرانِ تپه

می‌افروزند.

پیرزن/ به یاد دارد

شامگاهانی فراوان را.
 
امضا : mahdllix

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #5
نخستین ستاره در رودخانه شفق

رودخانه شفق

جاری شد بر تپه‌ها

و پوشاند دره را با آب زلال خنکش.

کنار برادر کوچکم نشستم در ایوان

و برایش قصه گلی را گفتم

که عاشق یک ستاره شد.

قصه را که تمام کردم،

برادرم به نخستین ستاره در رودخانه شفق

اشاره کرد

و گفت:

«این همون ستاره س؟»
 
امضا : mahdllix

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا