متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی دفتر شعر|پل ورلن

  • نویسنده موضوع mahdllix
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 328
  • کاربران تگ شده هیچ

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1
•|به نام خدا|•


IMG_20190627_145626_691.jpg
 
امضا : mahdllix

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #2
پیانو



در عصرگاهی آمیخته از صورتی و خاکستری،

می‌درخشد پیانویی،
بوسه می‌زند
بر دستی ظریف،
و آوایی بسیار سبک چونان پر،
بسیار قدیمی، آرام و دلفریب،
می‌گردد و می‌چرخد
هراسان و رازآلود،
در اتاقی که مدتها
عطرآگین ِ بوی « او» بود.

این چیست؟
مگر گاهواره‌ای ناگاه،
که می‌پرورد به نوازش،
آهسته آهسته
هستی تهی دست مرا؟
چه می‌خواستی از من،
ترانهء دلفریب ِ بازیگوش؟
چه می‌خواستی،
مقطع ترجیع بند مردد!
که همین زودیها
کنار پنجره‌ای نیم‌گشوده بر باغچه‌ای کوچک،
جان می‌سپارد.
 
امضا : mahdllix

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #3
ماه، سرخ

در مه رقصانِ افق
علفزار، خوابيده در ابهام

قورقور قورباغه
جاري در جگن‌هاي سبز لرزان
گل آب‌ها
گلبرگ‌هايش را مي‌بندد، باز
تبريزي‌هاي دور، تنگ دل هم قد كشيده‌اند
با سايه‌هاي روشن لرزان

سمت بيشه، كرم‌هاي شب‌تاب پرسه مي‌زنند

از خواب مي‌پرد بي‌صدا، جغد جنگل
پارو مي‌زند تيره‌ي شب را
با سنگيني بال‌هايش
آسمان پر مي‌شود از پرتوهاي گنگ

سپيد، زهره بالا مي‌آيد
شب است شب
 
امضا : mahdllix

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا