عاشقانه‌ها عاشقانه‌های میکائل شریفی

[ASaLi_Nh8ay]

عشق یعنی بی هوا افروختن

ناگهان آتش گرفتن ، سوختن

شمع بودن ، آب گشتن ، عاقبت

تا سحر سر را به پاها دوختن
​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عشق یعنی لحظه های انتظار​

غصه خوردن صبح و شب ، لیل و نهار​

فکر کردن ، بی خودی ، دیوانه وار​

قصه گفتن ، سوختن ، پروانه وار​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عشق یعنی ماه من نزدم بمان​

همصدا با ساز ِدل قدری بخوان​

حرف ِ رفتن را مزن با هر دلیل​

گر نباشی بی تو می میرم بدان​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عشق - من ، من - عشق ، کامل زون ِ زون​

دست ، پا ، سر ، مغز ، دل تا قلب و خون​

ساقه ، برگ و ریشه و گل ، بیخ و بُن​

چشم ، باید ، حتم ، کل ، بی چند و چون​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عشق - تو ، تو - عشق ، تنها ، بی دلیل​

بی دلیل ِ مطلق و منطق ، علیل​

صبح ، روز و شام و شب ، لیل و نهار​

لحظه ها همراه با تو ، من ذلیل​

 

[ASaLi_Nh8ay]

عشقبازی بهترین ایام بود​

اختیار ِ دل سراسر تام بود​

آنچه او می خواست ، کل در کام بود​

مغز خام و رام و پا در دام بود​

 

[ASaLi_Nh8ay]

کس نمی داند که این "من" کیستم​

معنی انسان شدن از چیستم​

کس چه می داند که سنگینی "من"​

قدر کاهی نیست ، "من" ، من نیستم​

 

[ASaLi_Nh8ay]

زندگی ، بی محتوا بیهوده است​

راه بن بستی ست ، "من" پیموده است​

خوردن و خوابیدن و آن دیگری​

جذب در انسان شدن از روده است​

 

[ASaLi_Nh8ay]

زندگی! "من" نیمه ات طی کرده ام
مابقی ِ نیمه ات نی کرده ام
تا که فهمیدم که آن بیهوده بود
این یکی مشروط حی حی کرده ام​

 

[ASaLi_Nh8ay]

"من" نگفتم دست در دستش کنم​

زندگی را هست در پستش کنم​

در چنین "من" بودن ِ بی محتوا​

بی خودی دربست سرمستش کنم​