متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

سرگرمی قلمی به زبان اونور اب (:

  • نویسنده موضوع Redemption
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 796
  • کاربران تگ شده هیچ

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
این تاپیک قصدش این که شما عزیزان جان بیاید و قلمتون و تو زبونی غیر از زبون مادری امتحان کنید مطمءن باشید چیز جذابی از اب در میاد ,فقط اگر داستان گذاشتید سعی کنید ترجمه اون داستانم بزارید ,سعی می کنم یه تاپیک هم بزنم برای نقدو تصحیح داستان ها ممنون (:
 
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #2
  • Strange man and gold watch​
  • Once upon a time , in a little vilage In north of england it was an inn with greedy owner ,one day when the sun shines a duddy man came to inn he was dirty and smells like .,sheeps he probably was a poor man.he comes close to the counter his voice was slow and you could see his cheeck bones very clear from back of his skin,he put some money on the .counter,the money was dirty and something like coal pouder on it.he probably works for coal mine near the vilage may be he is new worker..​
  • Stranger_room,for 3 night​
  • ?...Owner_welcome mr​
  • Stranger_call me...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #3
غریبه و ساعت طلا
روزی روزگاری در روستایی کوچک در شمال انگلستان یک مهمانخانه با صاحبی حریص وجود داشت.یک روز وقتی خورشید می تابید یک مرد ژنده پوش وارد مهمانخانه شد او کثیف بود و بوی گوسفندها را میداد. احتمالا فقیر بود .به پیشخوان نزدیک شد دسته ای از پول های کثیفی در اورد و روی پیشخوان گذاشت چیزی روی پول ها د شبیه گرد زغال احتمالا مرد کارگر جدید معدن زغال سنگ نزدیک روستا بود .
غریبه_اتاق,برای سه شب .
صاحب مهمانخانه _خوش اومدید اقای...؟
غریبه_صدام کن غریبه
مهماندار پول را برداشت و کلید را به او داد .
غریبه _ساعت قشنگی
مهماندار_ اوه ممنون یه ارثیست ولی الان خراب شده
غریبه_مشخص
غریبه بالا رفت.مهماندار مشکل فراموشکاری داشت و بعضی مواقع چیزهایی رو فراموش می کرد .درروز سوم مهماندار فهمید که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Redemption

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • #4

This Girl, Will Burn Tonight
By :Afsoon Rezaie



Information:
Name: This Girl Will Burn Tonight
Writer: Afsoon Rezaie
Genre: Scary , Tragedy
Style: Realism






In the name of the God of light and darkness
It was cold, the snow was covered the ground. I was sitting at the window and looked out, through the dirty window. The trees were white. Clouds were in front of the 1roman sun.
I'm Rita, I have eleven years old. I'm living in orphanage, I'm orphan.
In front of my eyes, a car parked. A man and a woman went out of their car. They to the orphanage.
Five minutes later, Rose entered in my empty room. Rose was nurse, our nurse. I didn’t like her very much.
She was nervous "Rita! A...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*

*AFSOON*

نویسنده انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
684
پسندها
8,042
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
19
  • #5
این دختر امشب خواهد سوخت
به قلم : افسون رضائی



مشخصات :
عنوان : این دختر امشب خواهد سوخت
به قلم : رویا رضائی
ژانر : ترسناک ، تراژدیک
سبک : رئالیسم



به نام خداوند نور و تاریکی
هوا سرد بود . برف می بارید . پشت پنجره نشسته بودم ، و از میان شیشه ی کثیف آن ، به بیرون خیره بودم . درختان سفید شده بودند ، و ابر ها راه خورشید را بسته بودند .
من ریتا هستم ، یازده سال ، سن دارم و در یتیم خانه زندگی می کنم . من یک یتیم هستم .
در مقابل چشمان من ، ماشینی بیرون از ساختمان یتیم خانه ، پارک کرد . یک مرد و یک زن از آن خارج شدند . ان ها به سمت پرورشگاه می آمدند .
پنج دقیقه ی بعد ، رز وارد اتاق خالی ام شد . رز پرستار بود ، پرستار ما . دختری که من زیاد از او خوشم نمی آمد .
او کمی عصبی بود : ریتا ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *AFSOON*
عقب
بالا