دیالوگ ◘| دیالوگ‌های ماندگار سریال The Big Bang Theory |◘

[SHIRIN.SH]

پنی: شلدون چرا به خواهرت کم محلی میکنی؟
شلدون : من به خواهرم کم محلی نمیکنم . من به همه شما کم محلی میکنم​

 

[SHIRIN.SH]

هاوارد: ببخشید که انقدر دیر کردیم برنادت سرِ کار معطل شد
برنادت: خبرای خوب ،یه ویروس راکون سد بین گونه ای رو رد کرده! و الان میتونه انسان ها رو هم آلوده کنه
راج: این چه خبر خوبیه؟
برنادت: توی داروسازی ما یه جمله داریم "عفونت باشه، پول هم هست"​

 

[SHIRIN.SH]

شلدون: اونا ما رو مسخره می کنن؟
راج: آره
شلدون: دلم برای اون موقع ها تنگ شده که نمیتونستم تشخیص بدم
​

 

[SHIRIN.SH]

شلدون : اگه یه روزی بتونم ماشین زمان رو اختراع کنم برمیگردم به گذشته و اونو به خودم تقدیم می کنم تا از اول برای اختراعش اینهمه دردسر نکشم(:​

 

[SHIRIN.SH]

شلدون : همه وقتی ناراحت هستن گریه میکنن. من گریه میکنم بخاطر اینگه بقیه احمقن و این منو ناراحت میکنه.​

 

[SHIRIN.SH]

شلدون به افسر فرناندز: شرلوک هولمز همیشه میگه،"وقتی غیر ممکن و حذف کنید هرچیزی که باقی میمونه هرچقدر هم که غیر محتمل باشه جز حقیقت چیزی نیست"، حالا شما از این کارا کردید؟
افسر هرناندز: نخیر
شلدون: خب پس بهتر باشه امتحان بکنید، کلی کتاب به اسم "شرلوک هولمز" هست و کتابی به اسم افسر فرناندز نیست.​

 

[SHIRIN.SH]

راج: بعضی وقتها که احساس تنهایی میکنم...روی دست چپم میشینم تا بی حس بشه. و اون وقت با دست راستم میگیرمش...و تظاهر میکنم که دست یه نفر دیگه رو گرفتم.​

 

[SHIRIN.SH]

متن نامه ی شلدون به عنوان ساقدوش تو روز عروسی هوارد و برنادت:
-نیاز به داشتن یک انسان دیگه تو زندگی , همیشه من رو گیج میکنه.. شاید به این خاطر باشه که من به تنهایی هم جالبم... با توجه به این نکته , امیدوارم همون قدری باهمدیگه شاد باشین که من به تنهایی شادم.​

 

[SHIRIN.SH]

پنی: پرواز خوبی داشته باشید
لئونارد: بله، ای کاش!
شلدون: با هواپیما نمیریم، ما با قطار میریم
پنی: اوه، چه جالب
هوارد: بله باحال، هفت برابر از نظر زمانی و دو برابر از نظر هزینه!
پنی: خب پس چرا این کار رو میکنید؟
لئونارد: ما رای گیری کردیم، سه نفر به هواپیما رای دادنند و شلدون به قطار پس با قطار میریم!(:​

 

[SHIRIN.SH]

راج خطاب به شلدون : دنیا پر از آدمایی هست که اون بیرون دارند حال می کنند بیا بریم بیرون بیرون خوبه
شلدون در جواب به راج : اگه بیرون آنقدر خوبه چرا هزاران ساله که بشر تلاش می کنه که خونه درست کنه؟!​