متیو مکانهی: قدیم ها عادت داشتیم به آسمان نگاه کنیم وبه جایگاهمون بین ستارگان فکر کنیم حالا فقط به پایین نگاه میکنیم و نگران جایگاهمون بین گرد و خاک هستیم
کوپر : خیلی سخته که همه چیزت رو بذاری و بری ... بچه های من ... پدر تو
برند : ما قراره زمان زیادی رو کنار هم بگذرونیم
کوپر : باید یاد بگیریم که با هم حرف بزنیم
برند : و یاد بگیریم کی نزنیم ... ! فقط خواستم باهات روراست باشم !
کوپر : لازم نیست انقـــــد روراست باشی !!
کوپر : ما همیشه خودمون رو با توانایی غلبه بر غیرممکن ها تعریف کردیم. و ما این لحظات رو می شمریم، لحظاتی که جرات می کنیم جایی بالاتر رو نشونه بریم، که موانع رو درهم بشکنیم، تا به لایتناهی ستاره ها برسیم، تا ناشناخته را به شناخته شده تغییر بدیم.
مورف: [در صفحه ی مانیتور] امروز روز تولمه و یه روز تولد خاصه, چون تو یکبار بهم گفتی که وقتی برگردی ممکنه همسن باشیم و امروز من در سنی هستم که تو وقتی رفتی در اون سن بودی, برای همین دیگه وقت خیلی خوبیه که برگردی.
کوپر (Matthew McConaughey): می خوای مانع دانشگاه رفتن پسرم بشی؟ اون بچه 15 سالشه.
مدیر مدرسه: نمره های تام به اندازه کافی بالا نیست.
کوپر: اندازه دور کمرت چقدره؟ حدود 32 یا 33؟
مدیر مدرسه: منظورت رو نمی فهمم!
کوپر: یعنی بهم می گی برای سنجش اندازه کمرت دو تا عدد لازمه اما برای سنجش آینده ی پسرم فقط یه عدد لازمه؟
آن شب خوش را به راحتی نپذیر روزگار فرسوده را بسوزان و در انتهای روز طغیان کن! خشم،خشم در برابر مرگ روشنایی اگر چه مردان خردمند،تاریکی را در نهایت یک حقیقت میدانند. چرا که در کلام خودشان به نبود روشنایی رسیده اند! آن شب خوش را به راحتی نپذیر خشم،خشم در برابر مرگ روشنایی
می دونی چرا ما نمی تونیم ماشین ها رو به چنین ماموریت هایی بفرستیم؟ ماشین ها نمی تونن فی البداهه کارهای درستی انجام بدن، چون نمی شه ترس از مرگ رو برنامه ریزی کرد... غریزه ی بقای ما... تنها و بزرگترین منبع الهام ماست...