راس الغول: اولین باری که یکی رو کشتم، 11 سالم بود.حالت صورتش رو، وقتی که نور چشماش محو شد به خاطر میارم , یه تغییر خیلی ناگهانی , تقریبا غیر محسوس بین مرگ و زندگی , و من احساس شرمندگی کردم من از اون آدم ارزشمند ترین هدیه رو دزدیده بودم ... زندگی. ولی یه حس دیگه هم داشتم , غرور. چون مقابل یکی ایستاده بودم که در حق خانوادم بد کرده بود و فهمیدم کاری که انجام دادم ضروری بود.می بینی ... من شرارت رو با مرگ تعویض کردم و این ... کار لیگ هستش و از اون موقع هزاران انسان دیگه رو کشتم. و دنیا بدون اونا خیلی بهتره.