متون و دلنوشته‌ها کَمْی‍ چآشْنی‍ طَنْز بٍه آن اِضآفِه‍ کُنیْد

[آقای گودرزی]

از افتخاراتم اینه که عضو همه شبکه های اجتماعی بودم

.

.

حتی یجا بود فقط من و صاحب سایت بودیم

روزی دوبار میگفت ناموسا اینجا رو از کجا پیدا کردی؟

 

[آقای گودرزی]

اگه دیدی آنلاین نبودم اگه دیدی پست نذاشتم اگه دیدی پروفایلم بروز نشده اگه زنگ زدی گوشیم خاموش بود

.

.

هیچ اتفاق خاصی نیفتاده .کارنامه هارو دادن و گوشیم رفته جزو تحریمای ظالمانه

 

[آقای گودرزی]

یه سری رفتم موزه چند تا دستمال

کاغذی تو جیبم بود انداختمشون تو سطل زباله

حراست اومد بیرونم کرد

.

.

بعدها فهمیدم اون سطل زباله قبلا جام

ش*ر..اب یکی از پادشاها بوده

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[آقای گودرزی]

تنها دلیل درس نخوندن من اینه که هروقت به ساعت نگاه میکنم

رند نیس صبر میکنم تا رند بشه بعد یادم میره

دوباره صبر میکنم تا رند بشه و

این چرخه تا سر جلسه امتحان ادامه داره

********************

 

[آقای گودرزی]

رفتم فلافلی سلف سرویس انقد فلافل چپوندم تو نون

یکی امد بهم یه شماره داد گفت من تو کمیته امداد کار میکنم

فردا یه زنگ بزن ثبت نامت کنم اونجا

 

[آقای گودرزی]

بابام تلوزیون نگاه میکرد گفتم بابا یخورده پول بده ندارم برگشت ی نگاهی کرد بعد دوباره روشوکرد سمت تلوزیون

فقط میخواست دوتا تیک بخوره seen بشه

 

[آقای گودرزی]

رفتم خاستگاری:

دختره گفت ماشین داری؟

گفتم آره دوتا یکی مال خودمه یکی مال مادرمه که اونم بیشتر اوقات من استفاده میکنم..

دختره چشاش گرد شد گفت ماشینتون چیه؟

گفتم مال خودم ریش تراش مال مادرم لباسشویی...

خانوادگی تا در خونه دنبالمون کردن

 

[آقای گودرزی]

آﺑﺮﯾﺰﺵ ﺑﯿﻨﻰ ﺩﺍﺭﻡ،

ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﻗﺮﺹ ﺿﺪﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ،ﺗﻮ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ :

ﺳﺮ ﺩﺭﺩ، ﺳﺮ ﮔﯿﺠﻪ، ﺣﺎﻟﺖ ﺗﮭﻮﻉ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ، ﻧﺎﺭﺳﺎﯾﻰ ﮐﺒﺪ، ﺳﮑﺘﻪ ﻗﺒﻠﻰ، ﺳﮑﺘﻪ ﻯ ﻣﻐﺰﻯ، ﻣﺮﮒ ﻧﺎﮔﮭﺎﻧﻰ

ﮪﯿﭽﻰ ﺩﯾﮕﻪ … ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ، با آستینم پاکش میکنم, ﺍﻣﻨﯿﺘﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮﻩ

 

[آقای گودرزی]

مجبوری جلوی پل پارک کردم، شماره ام رو هم گذاشتم زیر برف پاک کن ،

اومدم دیدم ماشینم پنچره...

دیدم برام نوشته شارژ نداشتم بهت زنگ بزنم

اصن عاشق صداقتش شدم

************

 

[آقای گودرزی]

یه بار بابا بزرگم با مامان بزرگم دعواشون شد وسط دعوا دندونای مصنوعی هردو از دهنشون پرت شد بیرون، قاطی کردن کدوم مال کی بود، بابا بزرگم گفت اونی ریحون چسبیده بهش برا منه، مامان بزرگم گفت ریحون نداشتیم که ما، باز رفتی بیرون تنهایی کباب خوردی، دعوا جدی تر شد.