متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

سخن بزرگان ژان پل سارتر

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 58
  • بازدیدها 1,272
  • کاربران تگ شده هیچ

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #51
پیش از اینکه خوبی بکنم با خودم می گفتم که اول باید خوبی را شناخت، و مدت ها فکر کردم.
حالا به تو می گویم که من آن را می شناسم : خوبی همان عشق و محبت به همنوع است ولی حقیقت این است که آدم ها همدیگر را دوست نمی دارند. می دانی مانع دوستی چیست؟ اختلاف طبقاتی ، فقر ، مذلت ! پس باید این ها را از میان برداشت ...
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #52
من کتاب مینویسم،کتاب خواهم نوشت؛باید نوشت؛باری،این سودمند است.فرهنگ هیچی و هیچ کی را نجات نمیدهد.
توجیه‌گر نیست ولی فرآورده ی انسان است.
انسان خودش را در آن فرا می افکند و خودش را در آن باز میشناسد.
تنها همین آیینه ی سنجشگر،عکسِ او را به او عرضه میکند.
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #53
من در میان این صداهای با نشاط و معقول تنها هستم. وقت همه این آدم ها صرف این می شود که فکرشان را بگویند و به خوشی بپذیرند که هم عقیده اند.
واقعا که چقدر برایشان مهم است که همشان به یک چیز فکر کنند. نمی دانید چه اخمی می کنند وقتی به یکی از این آدم های چشم ورقلمبیده بر می خورند که به ظاهر درون گرا هستند و از هیچ نظر نمی شود با آنها به توافق رسید.
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #54
آیا هرگز با خودت نگفته ای که وقتی خوابی کسانی هستند که در خوابشان می میرند؟ آیا هرگز وقتی دندانهات را مسواک می زنی فکر نکرده ای که: ایناهاش، این آخرین روزم است! آیا هرگز احساس نکرده ای که باید تُند بروی، تُند، تُند و مَجال کم است؟ آیا به گمانت نامیرنده ای؟
نیمی از سَرِ چالش جویی، نیمی بی اختیار پاسخ می دادم:
همین است: به گمانم نامیرنده ام. هیچی دروغ تر از این نبود.
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #55
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید،
نه برای اینکه دیگران را ازخودت دورکنی،
بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب می کند!
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #56
دیگر مسئول دفاع از اندیشه‌های مقدس و ارزشمندی که از پدرانشان گرفته‌اند نیستند،
یک مرد مفرغی خودش را نگهبان آن اندیشه‌ها کرده‌است.
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #57
من اصلا نفهمیدم جوانی یعنی چه؟
من یک راست از بچگی به سن کهولت رسیدم!
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #58
خواستم باور کنم که میشود مردم اینجا را با حرف مداوا کنم،
اما آنها دردشان را دوست دارند
و گویا به آن زخم احتیاج دارند تا هرشب با ناخنشان روی آن را بخراشند.
 
امضا : G.ASADI

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #59
ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ می کنند،
ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺧﺎﻧﻪ می سازند ، ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ می روند؛
ﺁدم ها ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺏ حرف می زنن ، ﺗﻨﻬﺎ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺟﻤﻊ می کنند ، ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﺮ می کنند؛
به راستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ...
 
امضا : G.ASADI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا