متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

سخن بزرگان منیرو روانی پور

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 447
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #11
…بغضی در گلوی مه جمال شکست.
مرد دریایی می گریست. تمام جهان بی حضور زمین و آدمی برایش غربت کده ای بیش نبود.
نه ، نمی خواست به دریا برود. نمی خواست با ساکنان دریا مانوس شود
و می دانست که حتی اگر کشته شود ، تن آبی ش را خاک به امانت نمی گیرد.
تقدیر او که آبی-آدم بود ، که مادری از اهل دریا داشت و پدری اهل غرق ، جور دیگری رقم خورده بود.
مه جمال می گریست. دست هایش را به جانب دریا بلند کرده بود و مادر آبی اش را صدا می زد: …​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #12
تنها عشق می تواند آدمی را از خانه و کاشانه اش آواره کند
و تنها خاطره مرد ماهیگیری رعنا می تواند آبی دریایی کوچکی را از دریا جدا کند ،
تا آنجا که روی زمین سنگلاخی خشک بسرد و درد و رنج زمین را نادیده بگیرد.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #13
زندگی را دوست دارم به خاطر نوشتن و به خاطر پسرم.
نه خود زندگی هم هست ، نسیمی که از کوه های به تاراج رفته البرز می آید هنوز خنک است.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #14
و اما درباره کلمه روشنفکر و داستان روشنفکری ؛

اگر من بتوانم یک داستان روشنفکری بنویسم همه جا هوار خواهم کشید

و هرگز فراموش نمی کنم که همین فضای روشنفکری بوده که ما را از منقرض شدن نجات داده.

خیال می کنم وقتش رسیده که دیدگاه های آقایان جلال آل احمد و شریعتی را که خاص زمانه خودشان بود ،

به دست تاریخ بسپاریم.​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر خبره
سطح
7
 
ارسالی‌ها
6,189
پسندها
17,401
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #15
اجباری به نوشتن درباره روستا ندارم.

به نظرم نوشتن در باره کره اسب مش قاسم همان قدر سخت است که نوشتن درباره ماشین پنجرشده کامبیزخان.

این شهر و روستا هم مرا خسته کرده ،

اصلا چه کسی گفته تهران شهر است ؟

آیا به صرف بودن چند خیابان و آسمان خراش و ماشین می توانیم به جایی بگوییم شهر ؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا