نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 11,020
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #11
چرا ز هم بگریزیم ، راهمان که یکی است
سکوتمان،غممان ، اشک وآهمان که یکی است


تو گر سپیدی روزی و من سیاهی شب
هنوز گردش خورشید و ماهمان که یکی است
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #12
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خطّ جانان، جان دهم بر بوی دوست

من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #13
ای کاش که این سوخته دل حوصلـه می کرد
از سوزِ جدایــیِ تـــو کمتـــر گـلــــه می کرد

رفتی و فروریخـــــتـم؛ ای کــاش کسی بود
امدادرسانـــی پس از ایــن زلــزلــه می کرد

یاد آر دو چشمـی که چو گیسوی تو می دید
سلسال روان از خَــمِ آن سلســلــه می کرد

افسوس ندانست دلــت: زخـــــــم... دلم را
شمشیر نمی کرد که این فاصـــله می کرد

کشتیِ نگاهت همه جا رفــت ؛ چه می شد
گاهی سفری هم سوی این اسکله می کرد؟

بیهــوده چه نالــیـــــم ؟ که دل بایـــد از آغاز
فکرِ گـــــذر از سختــــی این مرحله می کرد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #14
‌ ‎‌‌‌

گـر زبانم را نمی فهمی نگاهم را بفهم
آهِ سرد و اشکِ چشم بی گناهم را بفهم

بی تو بالا می رود شبها صدای هق هقم
بغض ها و گـریه ی هنگام آهم را بفهم

روزگار سرد و تاریکی یقیناً پیش روست
سرگذشت روزهای سال و ماهم را بفهم

با نگاه پر سکوتم با تـو می گویم سخن
معنی نا گفته هـای در نگاهم را بفـهم

کفشها هم اندکی پای مـرا یاری نکـرد
قصه هـای نارفیقِ نیمه راهـم را بفـهم

آسمانِ دیـدگـانم ای عسل بارانی است
با نگاهت لحظه ای حـالِ تباهم را بفـهم❤️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #15
مگر از عشق تو دیوانه شدن سودی داشت

آتش سینه ی بی کینه مگر دودی داشت

هر کسی وصل تو را نزد خدایش میبرد

دل من هم به تمنای تو معبودی داشت...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #16
هوای قلب من امروز..
هوای سرد تنهاییست...

دل من یاد تو افتاد...
چقدر جای دلت خالیست...

حضورت گر کنارم نیست...
نگاهت گر به سویم نیست...

ولی جای قدمهایت هنوزم...
در دلم باقیست...


‌‌
‎‌‌
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #17
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد

دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک
تبدیل به غوغای حسادت شده باشد

دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست
باغی ست که آلوده به آفت شده باشد...
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #18
کجایی ای رفیق
نیمه شبهای پر از دردم

کجایی تا ببینی
از فراقت گریه ها کردم

کجایی شانه هایت
را پناه هق هقم سازی

که بی دستان گرم تو
، شبیه مُرده ام؛ سردم✌️
♥️♥️
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #19
یا مشکل ارسال پیام از دل ما بود
یا منبع گیرنده ی قلب تو خراب است

زاییده ی دردیم و به بار آمده ی عشق
در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است

یک جمله بگو دلبرکم حرف دلت چیست
عاشق شده این شاعر و دنبال جواب است
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #20
من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏
با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارا

از دیده بر آنم همه را جز تو برانم‏
پاکیزه کنم پیش رخت آینه‏ ها را

من برکه ی آرام وُ تو پوینده نسیمی‏
دریاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار است‏
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی‏
آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا