نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 11,020
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #21
تویی که ناب ترین فصل هر کتاب منی
شروع وسوسه انگیز شعر ناب منی

من آن سکوت شکسته در آسمان توام
و تو درآمد دنیا و آفتاب منی

چقدر هجمه ی تشویش بی تو بودن ها
تویی که نقطه ی پایان اضطراب منی

برای زندگی ی بی جواب و تکراری
به موقع آمدی و بهترین جواب منی

روان در اوج خیالم چو رود می مانی
همیشه جاری و مانا در عمق خواب منی

نفس پس از گذرت از حساب می افتد
و تو دلیل نفس های بی حساب منی

رها مکن غزلم را همیشه با من باش
که ختم خاطره انگیزه شعر ناب منی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #22
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است

آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است

هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد

های های دل ديوانه ی من پنهانی است
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #23
محترم دار دلم کاین مگس قند پرست
تا هوا خواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #24
شده از گریه شود خیس شبی زیر سرت ؟

یا نبینی تو بجز غصه و غم دور و برت ؟

زیر سر خیس شد از گریه و زاری امشب

بجز از غصه و غم هیچ نیامد بر لب

بی تو دیگر شب و روزم همه تلخ است و حزین

روز ها شب بشود زین دل تنها و غمین

هیچکس تاب نیاورد کنارم نفسی

چه حزین است نباشد به بَرَت هیچکسی

من چو افتاده به دریای غمت غوطه ورم

تو همان چوب نجاتی که فتادی به برم

خویش دانم که شوم غرق و دگر بی کفنم

باز بر عشق تو هر چند عبث چنگ زنم

بجز از عشق نخواهم به خدا چیز دگر

گُلِ من بر دل تنها و غریبم بنگر
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #25
یادش بخیر آن روز ، روزی که با تو بودم

روزی که غصه ها را از روی دل زدودم

یادش بخیر وقتی دستت به دست من بود

وقتی که پیش رویت از عشق تو سرودم

یادت میاید آن روز ، روزی که قول دادی

باشی همیشه عشق و امیدِ بر وجودم

گفتم برای عشقت خوانم نماز حاجت

بر عهد خود نماندی من باز در سجودم

هر روز می نوشتم میمیرم ار نباشی

رفتی و زنده هستم ، ای کاش مرده بودم

گفتی به عشق پاکم لایق نبوده ای تو

امّا گمانم این است من لایقت نبودم

هر چند با جفایت بشکسته ای دلم را

عشق تو لانه کرده در قلب و تار و پودم

نقص کلام و حرفم بر من ببخش ای عشق

در حال بغض و گریه این شعر را سرودم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #26
گرچه تمام بودنم گمشده در نبودنت

غرق محال می شوم ، خام دوباره بودنت

چهره ی زیبای تو را نقش خیال می کنم

باز به خواب خویشتن رسم محال می کنم

حسرت دیدار تو را آهِ دوباره می کشم

در شب بی ستاره ام تو را ستاره می کشم

کاش دوباره بنگری بر دل زار و خسته ام

خسته که نه ز عشق تو خرد شدم ، شکسته ام

روز میان خواب من باز غروب می شود

« اگر بیای از سفر آه چه خوب می شود »

مثل همیشه می روی باز تو از خیال من

باز تمام می شود آرزوی محال من

نقش تو پاک می شود باز ز خواب می پرم

حسرت دیدار تو را به کنج سینه می برم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #27
باز در پنجه ی تاریکی شب
سوز این سینه ی من حسرت تست
باز در سجده ی کفر آلودم
یادت ایمان مرا با خود شست
چشمت افسونگر احساس نیاز
رقصت احیاگر بی تابی هاست
هم در این خانه ی پر گشته ز آه
یاد تو علت بی خوابی هاست
باز هم وسوسه ی آغوشت
هست و پی در پی خواهشهایم
و چنین دانه ی انکار از تو
خود جواب من و چالشهایم
ای که احساس مرا می دانی
بگشا چشم خمار آلودت
تا ببینی که چه سوزانم من
از نگاه دل و جان فرسودت
وین همه راز که در شعر من است
همه از باور تو جوشیدست
کاش یکدم به کنارم آیی
ای که عشقت به دلم روییدست .
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mhi

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #28
ترسم این است که پاییز تو یادم برود
حس اشعار دل انگیز تو یادم برود

ترسم این است که بارانی چشمت نشوم
لذت چشم غزلخیز تو یادم برود

بی شک آرامش مرگ است درونم وقتی
حس از حادثه لبریز تو یادم برود

من به تقویم خدایان زمان شک دارم
ترسم این است که پاییز تو یادم برود

با غزلهایت بیا چون همه چیزم شده‌اند
قبل از آنی که همه چیز تو یادم برود
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #29
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم .

چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم .

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم .

اگر دل دلیل است، آورده ایم

اگر داغ شرط است، ما برده ایم .

گواهی بخواهید اینک گواه

همین زخم هایی که نشمرده ایم.​
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mr_Barman

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #30
قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم


تا در اين قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم

حکم پيشانی ام اين بود که تو گم شوی و

من بــه دنبال تو يک عمر مسافــــر باشـــم

تو پری باشـــی و تا آن سوی دريا بروی

من به سودای تو يک مرغ مهاجر باشم

قسمت اين بود، چرا از تو شکايت بکنم؟

يا در اين قصـــه بــــه دنبال مقصر باشم؟

شايد اين گونه خدا خواست مرا زجر دهد

تا برازنده اســــم خوش شاعـــر باشـــــم

شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من

در پس پرده ايمان بــــه تــــو کافـــر باشـم

دردم اين است که بايد پس از اين قسمت ها

سال هــــا منتــظـر قسمت آخـــــر باشــــــم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا