متون و دلنوشته‌ها [•°سیــاه°•]

[Saba Abbasi]

اگه با حیوونا مهربون نیستین مشکلی نیست; لااقل با مهربونا حیوون نباشین :/​

 

[Saba Abbasi]

می خواهم تو را بکشم
اما چاقو را در سینه ی خود فرو می کنم!
...
نمیدانم تو کشته خواهی شد یا من؟ ...​

 

[Saba Abbasi]

به لحظه ی دیدن و در آغوش کشیدنمان فکر می کنم؛
چیزی شبیه به تلاقیِ دو قطب،
برخورد دو کهکشان،
همجواریِ دو شهاب سنگ
و رسیدن سفیدچاله ای به سیاهچاله ...
باید عجیب باشد !
ما در هم گم خواهیم شد،
در هم غرق خواهیم شد
و در هم خواهیم مرد ...
شاید انفجار عظیم دیگری اتفاق بیفتد،
بانگ مهیبی در گوش عالم بپیچد
و جهان دیگری از دلِ ذره ی بارورِ خواستنمان، بیرون بزند;
به لحظه ی در آغوش کشیدنمان فکر می کنم؛
باید عجیب باشد ...​

 

[Saba Abbasi]

نَر شدن تصادفیه و کار خداس;
ولی مرد بودن کاره هر کسی نیست :)​

 

[Saba Abbasi]

شبیه ناخن شکستم بودی
اگه همون لحظه کوتاهت میکردم،
الان کل زندگیمو نخ کش نکرده بودی :)​

 

[Saba Abbasi]

بعضیا مثه آخرای سُس خرسی می‌مونن؛
زیاد تِر تِر می‌کنن ،
ولی خروجی چندانی ندارن...!​

 

[Saba Abbasi]

قرار بود مثه کوه پشتم باشی
اما واسم عمیق ترین دره‌ی جهان شدی :)​

 

[Saba Abbasi]

زود حرف دلتونو بهشون نگین;
اصن نزارین بفهمن دوصشون دارین;
ادما بفهمن دوصشون دارین عاشقشونین،
میزارن میرن :))​

 

[Saba Abbasi]

دقیقا همونقدی که میخوامت،
منو نمیخوای!
خدایا چه تفاهمی.. :)
‌​

 

[Saba Abbasi]

بعضیارو باید یهو از زندگیت حذف کنی
مثل کندن چسب زخم از رو پوست;
درد داره اما یهو میکنیشو خلاص :))​