اشعار رهاشده کاربران شعر نیمایی یادهای کودکی|علی ناصری کاربر انجمن یک رمان

[alinasserikhanik]

یاد دارم روزگار کودکی
شعرمی خواندم به تاب صورتی
آی ...........گنجه،... کوکلیدت؟
محرم اسرار من
شور وشیرین ای همه اطوارمن
ساده پوشاندی همه غم های من
زودقصه می شدی در صورت دنیای من
آی .........لی لی ،
چشم بندم، آس آس
تکه سنگی شهد شادی های ماست
آن که من چش بسته دارم آس آس
هرشبم چشم ام تکاپوی شماست
ای ستاره، چشمکت آن دورهاست
این منم، بارانی ام درسمت توست
لپ خیسم امشبی سرمست توست
لپ زیبا یم به چشمک می زنی
درشب زیبا ی خود
دستی به کودک می زنی
آسمان ای گنبد نیلی من
ناز من،ای نامه ی لیلی من
آی آمدی ،ای اَنجم و انجام من
چشم نوری درهمه اندام من
بازمیگردد دلم آراسته
ماه وزیباوستاره خواسته
ماه ودستانی به موج گیسوی ام
می نواز د،در نسیمش اَبروی ام
چشم های ام پرزدل تنگی تو
درسرود ام ؛اشک یک رنگی، تو
باز...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.