متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها | حسن آذری |

  • نویسنده موضوع SHIRIN.SH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 311
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #1
photo-2019-06-08-18-01-57.jpg


بسیار سال ها گذشت تا بفهمم
آن که در خیابان می گرید،
از آن که در گورستان می گرید
بسیار غمگین تر است
سال ها گذشت
من از خیابان های بسیار و از گورستان های بسیاری گذشتم
تا فهمیدم
آن که حتی در خلوت خانه ی خویش
نمی تواند بگرید
از همه اندوهناک تر است

| حسن آذری |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #2
از مادرم پرسیده بودم
با گل‌هایی که خواهم چید
چه کنم که هرگز خشک نشوند؟
گفته بود بکار، در دامن محبوبت بکار
از پدرم پرسیده بودم
با زخم‌هایت چه کرده‌ای
که ردی از آن‌ها نیست؟
گفته بود بسته‌ام
با روسری محبوبم بسته‌ام.
به برادرم گفتم چه می‌کنی
که هرگز کسی گریه ات را ندیده است
گفت به هر چیزی که تو را می‌گریاند
نگو اندوه، نام کوچکش را پیدا کن و
با نام کوچک صدایش بزن...

| حسن آذری |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #3
photo-2017-07-21-11-05-20.jpg


وقتی پیام دادی چسب زخم بخرم
کجای خانه بودی؟
کجای خانه احتمال زخم بیشتر است؟

در آشپزخانه
لوله ظرف‌شویی گرفته بود از لجن؟
دل آدمی از چه می‌گیرد؟

در پذیرایی
پرده‌ها را کشیده بودی؟
پرده‌ها را که می‌کشی
نور است که محبوس می‌شود در خانه
یا تاریکی؟

وقتی پیام دادی چسب زخم بخرم
در صف نانوایی بودم
نگاه می‌کردم به سنگ‌ریزه‌ ها
که چسبیده بودند پشت نان
و داشتم به خاطر می‌آوردم
اندوه‌های بی‌شماری را که
می‌چسبند به قلب آدمی
به خانه رسیدم
چسب زخم، اسید لوله بازکنی و نان را
با لبخند، لیوانی آب و میز چیده‌ی‌ شام مبادله کردیم
و دیدم که پرده‌ها کشیده بودند

| حسن آذری |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #4
photo-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B7-%DB%B0%DB%B5-%DB%B2%DB%B7-%DB%B1%DB%B3-%DB%B1%DB%B4-%DB%B3%DB%B0.jpg


الهی!
هیچ دری را به حال خود وا مگذار
و آبروی هیچ پرده ای را به دست باد مسپار
وگرنه پنچره ها دق می کنند
از داغ دختری که هر شب
در بستر یک دریا می خوابد.

خدایا!
هرگز کسی را برای گریستن
محتاج چشمان همسایه‌اش نکن
دوچشم زخمی همیشه گریان
لابه‌لای روسری مادران
نازل کن برای روزهای مبادا

پروردگارا!
به حق این ماه و برکه
مسیر مهاجرت مرغابی ها را
به نور مهتاب روشن کن و
غریزه‌ ی ماهی آزاد را
مستدام بدار تا ابد

خدای من!
باد را از چمنزار
گرده را از گل
لقاح را از زنبور
و عشق را از آدمی باز پس نگیر

خدای ما!
فکر گلوله که به سرمان می‌زند
تیر...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #5
photo-2018-03-01-18-18-32.jpg

برای دیدن تو
اگر رودخانه بودم، برمی‌ گشتم
اگر کوه بودم، می‌ دویدم
اگر باد بودم، می‌ ایستادم
اما انسانم
و بارها برای دیدنت
برگشته، دویده، ایستاده ام...

| حسن آذری |

 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #6
20170518-1536434471787965480.jpg


چه خوشبخت هستید شما
اما خود نمیدانید
شما که از اندوهناکترین روزها
تنها عصرهای جمعه را به خاطر دارید.

| حسن آذری |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #7
ویرانه هایی متحرکیم
اما روبه روی تلویزیون
به بمب گذارها دشنام می دهیم
مرا ببخش عزیزم!
حتی جرأت ندارم مثل تروریست ها
مسئولیت ویرانی تو را
به عهده بگیرم.

| حسن آذری |

 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #8
photo-2016-04-03-18-41-22.jpg


چراغ را روشن می کنم
در تاریکی معلوم نیست
تا کجا تنها هستم

| حسن آذری |

 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #9
1409326904817124293.jpg


تنها منم که می‌دانم
چرا اغلب اوقات ساکتی...
به اولین صبح
پس از پایانِ جنگ میمانی
آرامی و زیبا
اما غمگین
به اولین صبحانه
در اولین روز صلح شبیهی
شیرینی و دلچسب،
اما...
تنها با گریه می‌توان به تو دست زد...

| حسن آذری |​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #10
photo-2016-11-29-11-01-08.jpg


می‌توانم آن‌قدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید
کی باید از خواب بیدار شوم
که اندوهم
سحرخیزتر از من نباشد

| حسن آذری |​
 
امضا : SHIRIN.SH
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا