دو درخت در سرم دارم
که مدام حرف می زنند با هم
درخت جوان می پرسد:
پائیز از پشت سر می آید
یا از رو به رو
درخت پیر می گوید:
من از پائیز هم اگر بگذرم
از بهار نخواهم گذشت
از بهاری که ما را زنده می کند
تا به پائیز دیگری بسپاردمان.
دو درخت در ذهنم دارم
مدام گریه می کنند
درخت جوان از ترس پائیز
درخت پیر از دست بهار