نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار ناجورترین سوتیت?

  • نویسنده موضوع LACRIMOSA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 390
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

K'G

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
18
پسندها
828
امتیازها
4,790
  • #11
آقا یه روز داشتم از باشگاه برمیگشتم یه گروه پسر همه دانشجو با این دختر دبیرستانیا ک اونام زیاد بودن
درگیر میشن
بعد پسره برمیگرده ب دختره یه چی میگه دختره هم برمیگرده میزنه زیر گوش پسره
منه جوگیرم درحال گذر از اون قسمت بودم
و از اونجا ک ب شدت ادمه جوگیر و صد البته عاشق دعواهم هستم میرم اون وسط شروع میکنم ب نشویق هردو گروه
یهو یه پسره از جمع اونا برمیگرده رو ب جمع میگه
آقاااا یه دیقع واسین واسین
بعد روکرد ب من گفت
تو این وسسسسط چی میگی
منم ک عین چی ترسیدم گفتم الان اینا همدیگرو ول میکنن میان منو میکوبن
دوتا پا داشتم دوتا دیگه هم قرض گرفتم فقط میدوئیدم
عین از این خل و چلا هم الکی داد میزدم
بعلهههه
ولی آدم باید نیمه پر لیوانو نگاه کنه مهم اینه ک من باعث خاتمه دعواشدم:106::108:
 

MOBI.GHR

رو به پیشرفت
سطح
28
 
ارسالی‌ها
238
پسندها
27,330
امتیازها
49,413
مدال‌ها
13
  • #12
یه سری ماشین اشتب سوار شده بودم فکر کردم تاکسیه :108::106:
یه سری هم تومدرسمونتو حیاط بودم ابمعدنیم دستم بود داشتم میخوردم یک از پشت زد به یجام برگشتم کله اب معدنی رو روش خالی کردم بعد دیدم ناظممونه ( دوستم زده بود بعد زود فرار کرده بود منم اشتب ریختم رو ناظممون )
بعدم یه سری فکر کردم میکروفن مدرسمون خاموشو کلی زر زدم بعد دیدم روشنه ولی من تو نماز خونه بودم بلند گو های تو سالن روشن بوده برا همین من نشنیدم :/
و صبح من با سوتی شب میشه :redfatce::roflmtao:
 
امضا : MOBI.GHR

☆BARUN☆

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
294
پسندها
6,842
امتیازها
21,773
مدال‌ها
14
  • #13
فک کنم ٢ سال پیش بود

جمعه بودو من با خیال رااحت خوابیده بوده ک ی نفر کنار پرده گوشم جیغ کشید و باعث من بیدار بشم بماند ک چقدر نفرینش کردم
فک میکنید کسی ک کنارم کشید کی بود؟ نسیم naosim OLD MOTHER نامزد هامان آتابای OLD FATHER که اون موقع نامزدش نبود
هی غر میزد ک زود باش بریم کتاب خونه منم ک هنوز منگ خواب بودم
سرمو تکون دادمو رفتم تا کتابارو از اتاق داداشم بیارم
اتاق داداشم تو طبقه دومه و یک در از بالکن داره ک وقتی میخواد دوستاشو بیاره برای اینکه ما اذیت نشیم از اونجا میرنو میان
همین ک میخواستم کتابو بردارم اون یکی در (همون دره بالکن) باز شد و خان داداشم اومد
ی نگاه ب من کرد بعد با خنده گف اینجا چی میخوای منم با گیجی ک ب خاطر خواب داشتم جوابشو دادم بعد گفتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ☆BARUN☆

YALDA0085

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
38
پسندها
285
امتیازها
1,723
  • #14
دبیرستان ک بودیم
معلم دینی مون ک خانوم بود گفت شما دبیر مرد هم دارین موهاتونو بدین تو ساق پاهاتون رو بپوشین منم دیگ بی جنبه گفتم ن خانوم دبیر مرد باشه شلوارامون رو میکشیم پایین
واقعا ضایه بود
حالا میخاستم جمش کنم گفتم چیز ینی پاچه هامون رو میکشیم پایین
باز خندیدن گفتم ینی شلوارمون رو میزاریم پایین تر
دیگ واقعا سوتی بود
یه کلاس ۴۰ نفر غش کرده بودن
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا