به جغجغه
هر صبح میومد با اون صدای نکرهش سر صف داد میزد:
- یک دانشششششش آموووووز سمپادیییی باید درس بخونههههه! تلاششششش تلاسشششش تلاشششش
(بنده خدا سوزنش گیر میکرد)
معاونمون هم بعدش میومد میگفت
اول اخلاااااققق اخلاقققق اخلاقققق، بعد درس
الان من موندم اخلاقم رو داشته باشم یا تلاش کنم؟
دو راهیه بدیه لامصب