راهنمایی و گذشت
روزی امام موسی کاظم علیه السلام ، از کوچه ای در شهر بغداد، عبور می کرد. متوجه شد که چند نفر در یک خانه مشغول گناه هستند. آن حضرت علیه السلام خیلی ناراحت شد؛ چون کارهای بد صاحب آن خانه، خدای خوب و مهربان را خیلی ناراحت می کرد. یکدفعه خدمتکار آن خانه برای انجام کاری بیرون آمد. امام کاظم علیه السلام با حرف هایی که به او زدند، ناراحتی خود را از کار زشت صاحب آن خانه، اعلام کردند. وقتی خدمتکار، حرف های امام کاظم علیه السلام را به صاحب خانه گفت، مرد صاحب خانه از کارهای زشتش خجالت کشید، پشیمان شد و با عجله، پابرهنه به دنبال امام علیه السلام دوید. او با گریه از امام عذرخواهی کرد. امام کاظم علیه السلام که خیلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.