متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متفرقه تاپیکـ همگـآنی بهـار

  • نویسنده موضوع Maede Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 72
  • بازدیدها 9,180
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Banafshe

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
560
پسندها
2,894
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
24
  • #21
ﻧﻬﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕِ ﺑﻬﺎﺭ! ﻭﻟﯽ
ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﺷﻮﻕ ﺑﺮﮒ ﻭ ﺑﺎﺭﻡ ﻧﯿﺴﺖ

(فاضل)
 
امضا : Banafshe

Banafshe

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
560
پسندها
2,894
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
24
  • #22
ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺗﻘﻮﯾﻢﻫﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﻬﺎﺭ، ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ

(فاضل)
 
امضا : Banafshe

Banafshe

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
560
پسندها
2,894
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
24
  • #23
ﺑﻬﺎﺭ
ﺷﻌﺒﺪﻩﺑﺎﺯ ﻣﺎﻫﺮﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎﺵ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭا ﻣﺜﻞ ﮐﺒﻮﺗﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻼﻫﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖﺭﻓﺘﻪ

ﺍﺯ ﺁﺳﺘﯿﻨﺶ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ...!
 
امضا : Banafshe

Banafshe

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
560
پسندها
2,894
امتیازها
14,773
مدال‌ها
12
سن
24
  • #24
ﻭ ﻣﻦ ﻧﯿﺎﯾﺸﯽ ﮔﺮﻡ
ﺩﺭ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺷﺒﺎﻧﻪﺍﺕ ﻣﯽﺷﻮﻡ
ﺑﺎ ﻓﺎﻧﻮﺳﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺑﻬﺎﺭ
ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ

ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺎﺭیکی‌ات ﺭﺍ
 
امضا : Banafshe

༆ALN

کاربر فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1,286
پسندها
6,206
امتیازها
24,673
مدال‌ها
1
  • #25
بهار را به شوقِ دیدنِ تو
می خواهم!​
 
امضا : ༆ALN

Friba~

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
2,638
پسندها
42,435
امتیازها
66,873
مدال‌ها
26
  • #26
يه دور ديگه هم دور خورشيد زديم
يک سري پياده شدن
و يک سري سوار
اميدوارم اين دور به همه خوش بگذره
 

Friba~

مدیر بازنشسته
سطح
39
 
ارسالی‌ها
2,638
پسندها
42,435
امتیازها
66,873
مدال‌ها
26
  • #27
بهار شد ...
و آفتاب ، جسورتر از همیشه ؛
در بن بست ترین خیابانِ طبیعت ، انقلاب کرد ...
اما ما همان آدم هایِ کهنه ی روزهای قبل ، مانده ایم ،
ابرها ، می بارند
بادها ، می وزند
اما ما ؛
نه تکان می خوریم ،
نه تکانده می شویم ،
این شهر ، سالهاست که بویِ غبار می دهد .

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • #28
باز بهار آمد جانا به قربونت ولی باز تو نیستی.!
گاهی می خوام فریاد بزنم بهار نیا، در این حوالی کسی ازت دلخوشی ندارد میدانی چرا.؟
تو نیستی که بهار را در نفست هایت گذرانم...
 
امضا : کاظمی

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
27,921
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
24
  • #29
I glanced out the window at the signs of spring. The sky was almost blue, the trees were almost budding, the sun was almost bright
به بیرون از پنجره، به نشانه های بهار نگریستم. آسمان تقریبا نیلگون بود، درختان تقریبا جوانه زده بودند، و خورشید تقریبا درخشان بود
 
امضا : HAKIMEH.MZ

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
27,921
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
24
  • #30
بهار که از راه می‌رسد
جوانه سر می‌زند، شکوفه می شکفد
باران نم‌نم می بارد آسمان نفس می کشد
بهار که از راه می‌رسد
زمین سبز می‌شود بلبل نغمه خوان می‌شود
روز نو می‌شود سال نکو می‌شود

اما… تو چطور؟

اگر شکوفه شکوفه بروید
و دریغ از شکوفه لبخندی که بر لبانت بنشیند چه؟

اگر زمین زمین سبز شود
و هنوز برگ‌های پاییزی سنگفرش دلت باشد چه؟

اگر باران باران طراوت ببارد
و هنوز خاکستر غم و یاس بر شیشه دلت باشد چه؟

اگر روز روز نو شود
ولی چشم‌هایت به عادت و کهنگی گشوده شود چه؟

اگر گرما گرما مهربانی با طلوع خورشید
بتابد و تو همچنان دل به سرما سپرده باشی چه؟

اگر بهار بهار بیاید و تو زمستان باشی؟
بیا و وجودت را به دست مهربان بهار بسپار تا زندگی را در تو جاری کند

تا… بهار شوی

بیا و چون بهار طراوت و شکفتن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAKIMEH.MZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
14
بازدیدها
2,569
پاسخ‌ها
52
بازدیدها
11,532

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا