گفتگوی آزاد غرهای یک کاربر انجمن

[Fateme Amade]

غرهای یک نویسنده:
بعد از کلی وقت گذاشتن و درست کردن متن و خیال بافی میگی الان دیگه عالیه بفرستمش برای نقد...

و اما منتقد بعد از یک ماه نقد:
کلا برو موضوع رو عوض کن تگ متوسط

و اما نویسنده:
این که خوب بود چرا متوسط

 

[Fateme Amade]

غرهای یک نویسنده:
آخیش بالاخره رمانم تموم شد و این روزهاس که بره رو سایت. از مسئول پرسیدم گفته نهایتش طول میکشه

۱۰ سال بعد:
چرا هنوز نرفته رو سایت


و باز حرف مدیر:
یکی دوماه دیگه میره روسایت عزیزم


باز نویسنده اون موقع:

 

[-No Voice]

غرهای یک منتقد:

- برم ببینم فلان نویسنده ک این همه سر نقدش سرویس شدم چقدر پیشرفت کرده

و فلان نویسنده‌ای که یا کلا به طرفین گرفته و مصرانه همونطور ادامه میده و یا هم کلا قید نوشتن رو زده:))))))

دوست داشتم توی درخواست نقد یه قسمت بود دلیل درخواست نویسنده و تعریف و انتظارش از نقد و منتقد نوشته میشد

 

[-No Voice]

غرهای یک یاس:

من: میشه یک عدد مرخصی؟
- اوکیه برو و فلان

یکتا: مرخصی‌ برام اهمیت نداره؛ نقدایی ک میدمو نقد کن

*دوستان اگر در تحویل نقد مشکلی دارید زودتر اعلام کنید تا جایگزین بشه.
​

فق دوس دارم بدونم نقش این جمله ت هماهنگی نقدا چیه.-.

YEKTA ONSORI

 

[A.TAVAKOLI❁]

منی که اهل غر نیستم اما...

غرهای یک مدیر تگ دهنده:

- برم تاپیک تگ دهی رو بعد از یک ماه قفل بودن باز کنم انشالله که نظم می‌گیره.
همون تاپیک پنج دقیقه بعد: n درخواست جدید -_-

N پیام از n نویسنده آخر هفته در پروفایلم: من دیگه طاقت ندارم پس تگ منو کی میدی

منتقدی که پیام تگ شدن براش نمی‌ره و تازه آخر هفته می‌فهمه نقد داره

منی که همون آخر هفته‌ها بین منتقد و نویسنده درحال پرس شدنم و همچنان خستگی ناپذیر هر یک دقیقه یک بار منتقدا رو تگ می‌کنم

 

[-No Voice]

غرهای یک دوستِ عده‌ای مدیر:

صبح:
من: الوووو
دوستِ مدیر شده: دارم سرویس میشم صاف شدم و فلان

ظهر:
من: .-.
همون شخص: دیگ نا ندارم دیگ نمی‌کشم

شب:
من:
همون خر:...( غش کرد)

ی هفته بعد:
من: ._______.
همون ...: این هفته فق تموم شه راحت میشم

ی ماه بعد:
من:-_-
اون ..: فق یکم دیگ مونده تا تموم شدن کارا

قابلیت اینو دارم کلشونو بذارم لب جو از این سر تا اون سر ببرم-_-
بعد اوج داستان اونجاست ک میگن ت چرا درخواست مدیریت نمیدی؟:)))))

 

[YEKTA ONSORI]

غرهای یک کاربر انجمن

من: میرم پروفایل دوستم آهنگ می‌ذارم و با شوق منتظر می‌مونم لاو بده بعد بیاد با هم ذوق کنیم*-*
کاربر جوگیر زیر پیام من: ببخشید نقد من آماده نشد؟/دل‌نوشته من نرفت رو سایت؟
من:
(و این منم، کاربری زخم خورده در آستانه رد دادن*)

 

[FATYMArr]

غر های یک مدیر:

یکی اسپم میذاره
مدیر تو اعلان:اسپم ممنوعه عزیزم
دوباره اسپم میذاره
دوباره مدیر: عزیزم اینجا اسپم ممنوعه
طرف: مدیرا خیلی خشنن با کاربرا برخورد میکنن
مدیر:
کاربر:

 

[FakhTeh]

غرهای یک مدیر/کاربر/طراح/هر آن کسی که با دیگران در ارتباط است. «از قضا ارتباط گرفتن و نزدیک شدن به دیگران براش سخت هم هست.»

چرا وقتی نهایت تلاشم رو می کنم که رفتاری محترمانه باهاتون داشته باشم
و اینا رو رعایت می‌کنم
*چند خط سلام و احوال پرسی و رعایت آداب اجتماعی
*برای بی‌ادبانه نبودن لحن، به کار نبردن افعال امری و منفی
* اظهار کردن درخواست‌ها به صورت سوالی و یا با کلمه‌ی لطفا
*تلاش برای اینکه طرف حس غریبی نکنه و بتونم به صورت دوستانه کمکش کنم

با بی‌محلی کردن کامل و حتی جواب سلامم رو ندادن، میرید سراغ کارتون؟
درسته؛ منم از طفره رفتن خوشم نمیاد ولی این کار هارتمو بروکن می‌کنین :*) حس می‌کنم از اون آدمایی هستین که پس سواستفاده از بقیه‌س و فقط براش مهم اینه که کارش راه بیوفته. نه من نه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[N.Karevan❀]

غرهای یک مدیر نقد:

مدیر نقد وقتی می‌ره پروفایل دوستاش سلام میکنه
و نویسنده: نقد من کو؟
مدیر با (لبخند ملیح) اسم رمانتون رو بگید عزیزم پیگیری می‌کنم
داخل گپ: نقداتونو آماده کنید بچه‌ها...
منتقد اول:از من یکم دیگه مونده
منتقد دوم: از من آماده‌ست
منتقد: لایک خالی
مدیر: اینه! به موقع میرسه
چند روز بعد، مدیر داره با دوستش حرف می‌زنه، اعلان همون نویسنده دقیقا زیر پیامش و نهایتاً: صبوری کنید عزیزم، پروسه نقد طولانیه به زودی به دستتون میرسه
داخل گپ: بچه‌ها نقداتون؟
نقداتون؟
نقد...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.