همگانی دفتر اشعار کاربران یک رمان

Es_shima

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
27/7/17
ارسالی‌ها
621
پسندها
7,326
امتیازها
25,273
مدال‌ها
12
سطح
12
 
  • #11
نقشِ تنهاییِ من بارانی‌ست
صفحه‌ی زندگی‌ام طوفانی‌ست

پشت سر پل به سیاهی خفته
روبرویم همه اش ویرانی‌ست

به کدامین نفسم دل بندم؟!
وقتی حتی نفسم اجباری‌ست!

Es_shima
از مجموعه‌ شعر‌ِ پوچ
 
امضا : Es_shima

zeinab z

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/6/17
ارسالی‌ها
740
پسندها
8,890
امتیازها
31,973
مدال‌ها
17
سن
23
سطح
15
 
  • #12
بیقرار


بیقرارم

بیقرارِ لحظه ای آرامشم

سَر به زانو مینَهَم کَز بی کسی

شاید که خدا دل بسوزاند

به دل سوخته ام


zeinab z
مجموعه اشعار غم های نهان
 
امضا : zeinab z

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #13
غمکده

بی تو این غمکده بر من قفسی بیش نبود
شعر دلتنگی من غزل و ناله ای از پیش نبود

آنچنان تنگ شده بر من این راه نفس
که از این حنجره ام راه نفس بر خویش نبود

بی تو در بی کسی و تنهایی ام میمیرم
ناله هایم از بَرت خاطره ای بیش نبود

سایه ام نیز به نبودت ندارد عادت
کاش بودی که شبم پر غم و تشویش نبود

آنچنان غرق در یاد توام صبح و شام
که دلم جز تو به کس کیش نبود

باز آی و به قلبم تو بمان تا هستم
که سخن از دگران بی تو جز نیش نبود

زینب میشی

برگرفته از کتاب طلوع نازنین
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #14
بیگانه

تا تویی در جان من با دیگران بیگانه ام
غرق احساس خوش با عشق من همخانه ام

تا تویی با من چه باکم از غم تنهایی است !
در تمنای وصالی خوب و بس جانانه ام

تا تویی در روزگارم روزگار من خوش است
واله و شیدایم و هر روز عاشق پیشه ام

مرحبا بر تو که هستی در کنارم نازنین بی نظیر
مات و مبهوت تو هستم تا ابد با دیگران بیگانه ام !

زینب میشی

کتاب طلوع نازنین
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #15
شب سرد سکوت

چه دلم میگیرد با نبودن هایت
بد شده عادت من با نوازشهایت

دوست دارم که همیشه باشی
تا که سرشار شوم از محبتهایت

ای که عادت دادی دل خسته ی مرا
در دل من هرگز کس نگیرد جایت

تا که هستی شادم من ز غم آزادم
با دلم باش تا بنازم به بودن هایت

مهربانم شیرین ؛ گل بی خار دیرین !
حلقه کن به دورم گاهی حلقه ی دستانت

دوست دارم که شبی م**س.ت و خراب
گم شوم در لای گرمی لب هایت

و چنان غرق شوم غرق ش*ر..اب
که بنوشم تلخی موج طوفانهایت

آرزویم این است ؛ در شب سرد سکوت
غرق شوم تا به سحر در خم چشمانت !

زینب میشی

برگرفته از کتاب طلوع نازنین
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : زینب میشی

ریـــhan

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/9/17
ارسالی‌ها
19
پسندها
545
امتیازها
2,763
مدال‌ها
2
سطح
5
 
  • #16
″می نویسم″
می نویسم می نویسم که جهان در گذرست
می نویسم می نویسم که دلم بیخبر است
می نویسم که من عاطل و باطل
پیش چشمان سیاهت چه کنم ای دل جاهل
می نویسم که نگاهت چه سرم داد
تیشه بر ریشه عشقم بزدو باد خبر داد
می نویسم من نگارا، چه دارم چه ندارم
که به تاراج بری تو
می نویسم که جهان هستی من بودو چنین هست
و چه عشقی به تو دارم
و چه آسان گذری تو ز کنارش…

ریحانه خدارضا
 
امضا : ریـــhan

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #17
عشق و احساس

پُرم از عشقم و احساس
ولی اویی نیست

غرق شعر و غزلم
حیف که دگر شوری نیست

مُرده ای در خود و خویشم
که نفس میرودم

میرود از کف و در دست
همی آورمش شوقی نیست

پرم از عشق
ولی سود چه باشد به برم؟!

غرق خواهش و تمنام
ولی عشق که مجبوری نیست !

با تو این بار سخن گویم و
افسوس خورم

که تمنای دلم
صحبت امروزی نیست !

زینب میشی . کتاب طلوع نازنین
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #18
یک نفر هست

یک نفر پیدا شده میخواهد آرامم کند
جای تو در ذهن من باشد و شب خوابم کند

یک نفر پیدا شده احساس ؛ میداند که چیست !
حس رفتن بی خبر ماندن نمیداند که چیست !

یک نفر پیدا شده آرام قلبم میشود
درد من از چشم من میخواند غمخوارم میشود

یک نفر پیدا شده رنگ بهاران دارد او
از زمستان دور و با عشق خو دارد او

یک نفر پیدا شده جان جهانم میشود
هر دَمش از زندگی دارد نفس نور دو چشمم میشود

زینب میشی . کتاب طلوع نازنین
 
امضا : زینب میشی

*AFSOON*

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/7/17
ارسالی‌ها
687
پسندها
8,068
امتیازها
24,973
مدال‌ها
22
سن
18
سطح
12
 
  • #19
زندگی گرگ

زندگی گرگ شده است
دگر انسانی نیست
همه مان بی نانیم
بی محبت
بی عشق
زندگی خواب شده است
می درد بی انصاف
می برد مهرمان
می خرد عشقمان
بی محبت زندگی آب شده ست
شبدران افسرده
لاله ها پژمرده
همه مان سنگ شدیم
چه بسا بد تر از این ها
همه بی رحم شدیم.
عرش بد ریخت شده ست
نه دگر خورشیدی
و نه مهتابی چند
که درخشد به توانایی خود
بدر کامل شده است
گرگ ها زوزه کشان می خوانند:
زندگی گرگ شده ست
زندگی گرگ شده ست.


برگرفته از دفتر شعر کهربا
به قلم افسون رضاٸیان
 
امضا : *AFSOON*

زینب میشی

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
31/3/17
ارسالی‌ها
2,008
پسندها
17,326
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
سطح
24
 
  • #20
معنای زیستن

چه دلتنگم برای زیستن از جنس بودن
نه هر دم مرگ را بی تو سرودن

چه بی تابم که آنی با تو باشم
نه هر دم یک قدم دور از تو بودن

پریشانم ز بی تو ماندن خویش
هراسانم ز سردیِ دل و دلسرد بودن

نمیخواهم تو را با دیگری روزی ببینم
اگر دیدم ، امان از این همه نامرد بودن

تو را از بودنم میخواهم و معنای زیستن
وگرنه ساز مرگم می نوازد بی تو بودن


زینب میشی . کتاب پرستشگاه چشمانت
 
امضا : زینب میشی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا