نه، هراسی نیست.
من هزاران بار
تیرباران شدهام.
و هزاران بار
دل زیبای مرا از دار آویختهاند.
و هزاران بار
با شهیدانِ تمام تاریخ
خونِ جوشانِ مرا
به زمین ریختهاند.
سرگذشت دل من
زندگی نامه انسان است
که لبش دوختهاند
زندهاش سوختهاند و به دارش زدهاند.
آه، ای بابک خرّم دین
تو لومومبا را میدیدی
و...
...لبم بنه که نواهاست در دلم
دستی به سینهی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم
باری امید خویش به دلداریام فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم
گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم...