تنم از حادثه خسته ، دلم از غصه شکسته
"چه کسی میداند؟؟؟
خوش حال شدمشعر مورد علاقم بود
اولین هدیه که خیلی دوسش داشتی یادته؟
یه انشا خنده دار نوشتم
حتما مشتاقم بخونمش.
وایحتما مشتاقم بخونمش.
خیلی کوچولو بودم شوهرخواهرم خیلییی دوسم داشت
یدفه تو جمع خونوادگی ،گفتم من میخام شوهرم بشه
یه سکوت عمیق ،بعدم جمع منفجر شدن
فک میکردم شوهر ینی ...دور دور ،قاقالی لی خریدن ،هواتو همه جوره داشتن
تاحالا تو خیابون دعوا کردی؟
منم سوتی مشابه داشتماز سر خیابون تا ته خیابون
حدس بزن...وای
پسر فامیلمون نیومده بود به مامانش گفتم ممد میاد گفت آره منم یهو بلند اخجون میاد
جمع پوشید
عرضم به خدمتت یه دفعه اعصاب نداشتم بعد یه چند تا پسر افتاده بود با پژو پارس دنبال ما
رسید دم خونه منم یهو آمپر چسبوندم
کیف برداشتم خواستم بزنم کله ی راننده اش
گفتم آخه خودت خواهر مادر مگه نداری
طرف خم شد رو سمت شاگرد گفت بابا من نیستم اینان اشاره به پسرای تو ماشین
خلاصه در رفتن دیگه
پ.ن: هجاب منم اوکی بود منتها دخترای همراه ما ی کم نا میزون بود....
چند سالته؟
