عاشقانه - اجتماعی

  1. خ

    در حال تایپ رمان سرنوشت آسیه | خفاء کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: 5761 ناظر: @L.latifi❁ داستان درمورد دختری به نام آسیه است که طی به اجبار پدرش با مردی که دوستش ندارد ازدواج میکند اما در مسیر زندگیش کلی اتفاقات ناگوار در انتظارشه که همه ی اینهارو به هر سختی بوده پشت سر می زاره ...............
  2. N

    در حال تایپ رمان روح گل سرخ | نگین علیزاده کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: 5759 ناظر: @L.latifi❁ خلاصه: هانیل دختر هدفمند و مستقلی‌ست که در خانواده‌ای فرهیخته و اهل ادب و هنر پرورش پیدا کرده و به دنبال آرزوهای خود به کشور روسیه مهاجرت کرده، در رشته پزشکی در حال تحصیل و در شیرینی فروشی کوچکی مشغول به کار است. همه چیز آرام و بر وقف مراد است تا در عصر یک روز سرد...
  3. Gandom.S

    در حال تایپ رمان به فکرتم (ti penso) | گندم سرحدی نویسنده‌ی افتخاری انجمن یک رمان

    کد رمان: 5591 ناظر: @ℛℴℎ خلاصه: روزی خواب‌ و خیالِ ماهور، دخترک پرغرور درهم شکسته شد و مردی سرنوشت او را تغییر داد. پس از آن روز بانوی جوانِ ناپخته برای فرار از بختی که دیگران به آن دچار شدند همه چیز را رها می‌کند و در تلاش برای تغییر گذشته‌اش در مسیر پر پیچ و خم رنج‌ها و عاشقی‌ها قدم برمی‌دارد.
  4. Fateme Alinejad

    در حال تایپ رمان سهره و توتیا | فاطمه علی نژاد کاربر انجمن یک رمان

    کد رمان: ۵۱۹۲ ناظر رمان: @Tanjiro★ خلاصه: ناامید چه می‌خواهد از زندگی زمانی که در تنگنای زمان گیر افتاده‌ست؟! بی‌پناه به دنبال چه چیزی دنیایش را زیرو رو میکند؟! چرا عاشق پی عشق معشوق می‌رود، حال آن که می‌داند برای او وقتی نداشته و نخواهد داشت؟! سهره و توتیا روایتی است که حول شخصیتی منفور گشته...
  5. SETAYESH.MO

    داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه ژوتم | ستایش کاربر انجمن یک رمان

    کد: 403 ناظر: @yekta.y نام داستان کوتاه: ژوتم نویسنده: ستایش محمدی ژانر: #درام #عاشقانه #اجتماعی خلاصه: ژوتم روایت می‌کند از دلداری که در پستوی خانه شیداییش را پنهان کرده، دخترکی که در رویاهایش به دنبال شاهزاده‌ای سوار براسب سفید است که دستانش را بگیرد او را تا آسمان هفتم ببرد. اما نامش رویاست...
  6. Madhklf

    داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه عقده | Lady Easar کاربر انجمن یک رمان

    ★✩ به نام خداوند جان و خرد ★✩ کد: ۳۹۰ ناظر: @NADIYA._.pd نام اثر: عُقدِه نویسنده: Lady Easar ژانر: #عاشقانه #درام #اجتماعی خلاصه: شیبا دختری هجده ساله، با وجود امکانات و رفاهی که دارد زندگیِ به ظاهر آرامی را سپری می‌کند؛ اما در یکی از روزها متوجه می‌شود بیماریِ خطرناکی گریبان گیرش شده که اگر به...
  7. ZaRi_bano

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان تمنای دیدن دوباره ی تو | زهرا آسبان کاربر انجمن یک رمان

    (به نام خالق هستی) نام رمان: تمنای دیدن دوباره ی تو. نویسنده: زهرا آسبان ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #معمایی خلاصه: همیشه برای یه آغاز و شاید یه پایان دیر نیست. آغازی که شاید شروع کننده ی یک جنگ بی اتمام باشد و پایانی که اتمام دهنده به زیبایی یک عشق باشد. گاهی اوقات یه نفرت، یه انتقام می تونه باعث...
  8. DELNAZ_N (TARANEH)

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان مخاطب | دلناز نیازی کاربر انجمن یک رمان

    |مخاطب| خلاصه:‌ ما گناه را نمی‌بینیم، مگر آن‌که زنی مرتکب آن شود. "غاده السمان" همگی چشم‌هایشان را می‌بندند و بی‌محابا از خدای بالا سَرشان، داوری می‌کنند. انگُشت افتراء* به سوی دخترک عفیف* داستان رها می‌کنند و او را متّهم می‌نامند و چه دشوار است زمانی که پدر، به فرزندی که از گوشت و پوست و خون...
  9. NEGIN BARZAN~

    فیلم‌ نامه فیلمنامه سقوط آزاد | نگین کجوئیان کاربر انجمن یک رمان

    به نام حق فیلم‌نامه: سقوط آزاد ژانر: #عاشقانه #اجتمایی #درام نویسنده: نگین کُجوئیان خلاصه: دختری به نام آزاده که زاده‌ی خرمشهر است، پدرش در جنگ شهید و مادرش در سانحه‌ی تصادف، از دست داد. دختری به نام سارا که اهل مشهد بود، او را در باغچه‌ای پیدا می‌کند و پیش خود می‌برد. کودک تنها یک پلاک بر گردنش...
  10. anna19

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان تانریکا | anna19 کاربر انجمن یک رمان

    سلام دوستان. یک ایده به ذهنم رسید، که بعد کلی فکر تصمیم گرفتم،آن را بنویسم. کسایی که نگاهشان را به رمان من خیره شد، از شما مچکرم. لطفا نقدی و مشکلی بود حتما به من بگید. بعد یک زمین خوردن سعی کردم قوی تر برگردم. امیدوارم این بار شرمنده وقت ونگاهتان نشوم. https://forum.1roman.ir/posts/906178/...
  11. -No Voice

    گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان ترامادول | مشکان آرا نویسنده برتر انجمن یک رمان

    سطح: ویژه نام رمان: ترامادول نویسنده: مشکان آرا ژانر: #اجتماعی #عاشقانه تگ: ویژه خلاصه: نیکائین از خانواده زخم خورده و خ**یا*نت دیده، اما نمی‌تواند یک جا بماند و فقط درد بکشد. او باید بایستد و با ایستادنش، زخم‌ها دوباره سر باز می‌کنند. نیکائین می‌شکند و داستان روایتیست از هزارتوی درد و مرهم،...
عقب
بالا