شعرکده اشعاری درمورد برف و آدم برفی

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROEE
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 193
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,591
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خدا"

زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد
چه شادباشی ازین خوب‌تر که برف آمد؟
***

دانه برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی
***
می‌بینی‌ام وقتی به مویم برف غم باشد
روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد
***
رفتی و آسمان به حرف آمد
تو نبودی چقدر برف آمد
***

برف بارید به این شهر، کجایی بی من؟
کاش سردت نشود دل نگرانم برگرد
***

هوایم بی تو چون گنجشک تنهایی ست
که در سرما، میان برف‌ها مانده
شبیه آن مهاجر مرغ دل خسته
که بی تقصیر از پرواز جا مانده​
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,591
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
نه مثل تگرگ، ناگهان، رگباری
نه چون باران، ریز و درشت و جاری
قربان تو ای برف! که در خلوت شب
با آن همه حرف، بی صدا می‌باری
***

قطره قطره شد آب آدم برفی
شد آب در آفتاب آدم برفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم برفی
***

پاییزم اما برف می‌بارد
هر لحظه دی لج می‌کند با من
دی بس کن این دیوانه‌بازی را
هی بغض‌ها را چیده‌ای تا من
***

ببین باز می‌بارد آرام؛ برف
فریبا و رقصنده و رام؛ برف
عروسانه می‌آید از آسمان
در این حجله، آرام و پدرام؛ برف
جهان را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام؛ برف
نشسته به اندوه انبوه دشت
به بی‌برگی باغ ایام؛ برف
خزان هم به دامان مرگی خزید
کنون فصل سرد سرانجام؛ برف
فرو بسته یک شهر چشمان خویش
و می‌بارد آرام آرام؛ برف​
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,591
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
برف باریده بر این جاده و جایت خالی‌ست
دست در دست من اما ردپایت خالی‌ست
روی این جاده یخ بسته بی مقصد، آه
چه قدر جاذبه گرم صدایت خالی‌ست
امتدادی‌ست پر از برف و پر از دلتنگی
جای نجوای تو و زمزمه‌هایت خالی‌ست
آسمان صاف و زمین سرد و درختان دلگیر
جاده از بوی دل انگیز هوایت خالی‌ست
گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما
سطرسطر دلم از حرف و هجایت خالی‌ست
ای پشیمان پریشان شده در باد هنوز
کلبه شعر و غزل نیز برایت خالی‌ست
***

غمگین‌تر از یک آدم برفی، که روی ریل ساخته باشند
در انتظار سوت قطارم، با گریه‌ای شبیه به لبخند
پیپ پدر بزرگ به لب‌هام، یک کیف پاره پاره به شانه
بینی من مداد درازی، بر پای من دو پوتین، بی‌بند
یک ساعت قدیمی کوکی روی سرم شبیه به یک تاج
بی آنکه هیچ گاه بپرسم: پس ساعت دقیق سفر،...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

GHAZAL NAROEE

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,591
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
من یه آدم برفی بودم
که شدم عاشق خورشید
آخه اون یه دنیا گرما
به دلی یخ‌زده بخشید
شدم عاشق نگاهش
چه قشنگ و مهربون بود
دستاشو خواستم بگیرم
نشد اون تو آسمون بود
با نگاهی توی چشماش
گفتم حرفای دلم رو
گفتم از وقتی رسیدی
بردی سرمای دلم رو
گفت اگه با من بمونی
می‌میری توی جوونی
برو زُل نزن تو چشام
تو باید زنده بمونی
چرا چشم به من می‌دوزی
زل نزن به من می‌سوزی
گفت بخون، بخون عزیزم
می‌سوزونمت یه روزی
***
تو را ساختم با اون برفا، آدم برفی
تو اون شب اومدی دنیا، آدم برفی

شبی که عمرش از هر شب درازتر بود
به اون شب ما می‌گیم، یلدا، آدم برفی

یه جورایی من و تو عین هم هستیم
توام تنها، منم تنها، آدم برفی

من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
توام عاشق بودی اما، آدم برفی

همه انگار پی اونن که کم دارن
تو...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROEE

موضوعات مشابه

عقب
بالا