کنار همن دیگه ... بهشون میگم همو بگیرن یه طنابی چیزی میندازم تو آب میکشمشون بالا چون قطعا اگه خودم بپرم تو آب یکی باید منو نجات بده ... بعد اگه دیدم زورم نرسید که همشونو بکشم یهو یادم میفته که عه من اصن عشق ندارم
پس اون چش در اومده ای که خودشو عشقم جا زده رو ول میکنم و بقیه رو میکشم بالا و سالیان سال در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی میکنیم :)