● فانتزی بچگیتون چی بود که هیچوقت بهش نرسیدید؟

[Sinârä ๋࣭]

بسمه تعالی

یکی از فانتزی های دست نیافتنی خودم این بود که کمد پدرمو که پر از خودکار و دفتر و روان نویس و وسایل خفن بود باز کنم، ولی نمی ذاشت. الان هم نمی ذاره. تا سی سالگیم هم نمی ذاره ... =^)

اسپم نفرستید (:​

 

[Saba Abbasi]

بازیگر شم
اما دیگ علاقه‌ای ندارم

 

[HONEYEH]

با یکی از پسر های همسایه هامون مزدوج شم
خدایی با هم تا اسم بچه هم به تفاهم رسیده یودیم تو 6 سالگی
دیگه ما رفتیم یه شهر دیگه و هیچ وقت ندیدمش...

 

[Akay]

خب من چون عاشق شکلاتم و تو بچگیمم این کتاب مزخرف خانه شکلاتی و زباد برام خوندن یه خونه شکلاتی میخواستم

 

[._.Negar]

اینکه برم تو تلویزیون و از نزدیک کشتی کج رو ببینم :| همیشه یه متری تلویزیون مینشستم میدیدمش ... شب میخوابیدم خوابشو میدیدم :| و دوس داشتم مثه اونا باشم ... همه فن هاشونم بلد بودم :|

 

[negin javadi]

یه کلبه چوبی روی درخت داشتم با یه بیسیم...
الان یهویی این یادم اومد

 

[AmirAli.D]

یکی از فانتزی های بچگیم این بود ک توانایی پرواز عین سوپر من داشته باشم همیشه خدا یه ملافه میبستم دور گردنم و پنکه روشن میکردم رو شونه هام تکون بخوره این ملافهه

 

[MehrDãd.K]

بازیگر شم
اما دیگ علاقه‌ای ندارم

منم همین بود
البته درست ترش : مجری برنامه کودک

 

[Maryam.chitsazii]

بس که کار میکردم تو شش سالگی دوست داشتم خدمتکار بشم. اما الان انقد تنبلم و دوست دارم در آینده وکیل بشم

 

[HanAneH]

پسر همسایمونو بوس کنم:/
۶سالم بود میفهمی؟!
الان خونمونو عوض کردیم.
___ یه جیگری شده که نگووو:/