نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار تفریحات مزخرف کودکی

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,372
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,113
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #21
من بچه بودم یه خونه ویلایی خیلی بزرگ داشتیم و کلا در حال بازی با پسرا بودم تو حیاط اکثرا هم یه عمامه دور سرم بود که نتایج برخورد سنگ به سرم بود یا پرت شدگی از بالای درخت
کلا با حیوانات و جنگل روابط خوبی داشتیم مث میمون از درخت و دیوار می رفتیم بالا مث حیوان های جنگلی به هم هر چی میدیدم پرت می کردیم از طرفیم مث خر میدوییدیم شبم مث کوالا ها خسته بیهوش میشدیم :laughting:
بعضی وقتا هم چیزی نبود باهاش همو بزنیم با دسته بدمینتون به حساب هم می رسیدیم
یعنی هنوز یادم میوفته چطور نشونه می گرفتیم سنگ پرت هم می کردیم حس می کنم مث داهاتیای خدازده بودیم :/ چقدر مامانم جیغ می کشید! و بابام میگفت ولش کن بچس :/ بیچاره مامانم :133::laughting::laughting::laughting:
 
آخرین ویرایش

زیر شکوفهها

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
1,017
پسندها
7,958
امتیازها
27,673
مدال‌ها
19
  • #22
یادمه بچه که بودم همه‌ی هم بازیام پسر بودن. بنابراین تمامی کارا و بازیای وحشیانه رو با هم انجام داده بودیم :108:
با پسر عموم کتک کاری می‌کردیم. معمولاً لهم می‌کرد همیشه.
با پسر عمم می‌نشستیم حرف می‌زدیم عین پیرزنا:108:
یه دوستیم داشتم که تنها هم بازی دختر توی زندگیم بود. مامانش مغازه داشت. می‌رفتیم دستمونمو میمالیدیم کف مغازه می‌زدیم به صورتمون:108:
یه دوستیم داشتم توی تهران، باهاش فیلم بازی میکردیم مثلاً. از اون حال به هم زناش:108:
 

|SAGHAR|

کاربر نیمه فعال
سطح
34
 
ارسالی‌ها
517
پسندها
34,059
امتیازها
57,873
مدال‌ها
24
  • #23
تو بچگی زیاد بچه دورم نبود بازیام همه تکنفره و من درآوردی بود!
✓یکیش این بود عروسکامو وسط اتاق می‌چیدم و دورشون می‌گشتم آهنگ می‌خوندم -__-
✓ یکی دیگر از بازی‌های خز و خیلمون ک الان کل فامیل ازش همچنان میگن و میخندن این بود ک فیلم درست کنیم. با پسرخاله‌هام شروع می‌کردیم می‌رفتیم تو محله از همه مصاحبه می‌کردیم :/
✓ یکیشم ک ب سختی یادم میاد این بود شلوارمو تا بالای زانوهام می‌کشیدم؛ بعد با خودکار چشم و دهن میذاشتم، یکی عروس بود یکی داماد و لباسم تن زانوهام می‌کردم!!! -__-
✓ لیست بازیای مورد علاقم تو همبرگر بازی خلاصه می‌شد!! مامان بزرگم تو خونش دوتا پشتی بزرگ ابری داشت. خیلی نرم و باحال بود و تو هر بازی‌ای ک اختراع می‌کردیم باید بودن! ی نوعش این بود ک ی نفر همبرگر میشد و میرفت وسط دوتا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Reyhon

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
157
پسندها
4,448
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
  • #24
بازی های کودکی اصلا مزخرف نبود برعکس الان که زندگی مزخرفه کاش اصلا بزرگ نمیشدم
 
امضا : Reyhon

Reyhon

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
157
پسندها
4,448
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
  • #25
بچه که بودیم یا مسابقه دوچرخه سواری بود یا قایم موشک یا رو پشت بوم بودیم
 
امضا : Reyhon

.Asal.r

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
380
پسندها
14,589
امتیازها
33,373
مدال‌ها
18
  • #26
یکی از هیجانی ترین تفریحاتم (خار بازی) بود
با بچه های کوچمون(همه پسر بودن و فقد دوتا دختر بودیم)
یه بوته خار پیدا میکردیم مینشستیم دورش
هرکی خار بیشتری تو دستش فرو میکرد برنده بود:108:
.
.

یادش بخیر.. الان معلوم نیس هرکدوم از اون همبازیا کجان و چکار میکنن.. چنتاشون ک داماد شدن الان خخ
 
امضا : .Asal.r

درسا اسفنـــد

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
278
پسندها
1,554
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • #27
به نظرم هیچکدومشون مزخرف نبودن، مزخرف اون ارزویی بود که اون زمان داشتیم" خدایا کی زودتر بزرگ می شم؟"
من بیشتر هم بازی هام پسر بود برای همین بیشتر کارهایی هم که می کردم پسرونه بود، یکی از تفریحات ثابت من این بود که با پسر داییم می رفتیم باغ مادر بزرگم، من آب رو باز می کردم و کل باغ رو به گند می کشوندم چون از بس فشار آب زیاد بود که وقتی رو خاک ها می گرفتم، گِل هاش پخش می شد رو در و دیوار:/ بعد پسر دایی ام با بیل و کلنگ میوفتاد به جون خاک، زمین رو می کند بعد خودش رو می انداخت توش:/ یا مثلا یه درخت گردو داشتیم که صبح تا شب من مثه میمون ازش می رفتم بالا همون جا می موندم، پایین هم نمیومدم بعد پسردایی هامم می کشوندم اون بالا رو هر شاخه یکی مون بودیم صفا بود اصن:laughting: کلکسیون کرم، سوسک، کفش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : درسا اسفنـــد

دیکتاتورs.yavarnia

کاربر فعال
سطح
17
 
ارسالی‌ها
681
پسندها
8,043
امتیازها
25,273
مدال‌ها
20
  • #28
دختر و پسر می‌ریختیم تو کوچه باهم قایم با شک بازی می‌کردیم
فوتبال یه تیم دخترا یه تیم پسرا:) بیشتر وقتا هم ما دخترا میبردیم
معروف‌ترین بازیم زنگ خونه مردم زدن و فرار کردن بود:)
و جذاب ترین کار که من رو معروف به دزد کوچولو کرد:) بالا رفتن از کنتر گاز خونه مردم...می‌رفتم اون بالا تو حیاطشونو دید میزدم و یه بار شانس گندم یکی متوجه شد و همین که خواستم بیام پایین پام به لوله کنتر گاز گیر کرد و کلا سر و ته از دیوار آویزون شدم؛) هیچی دیگه بابام تا جا داشت تو حیاط افتاد دنبالم
 
امضا : دیکتاتورs.yavarnia

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,564
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
  • #29
همبازیام پسرا بودن
با دخترا کنار نمیوموم
از خاله خاله بازی متنفر بودممممم
عاشق والیبال و دوچرخه سواری و اسکیت بازی.
دکتر بازی(چقد این بازی خوب بود خخخخ)
 
امضا : NARGES AMIRI

نسترن 76

نو ورود
سطح
4
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
299
امتیازها
1,003
مدال‌ها
4
  • #30
یه بار یه جوجه پرنده مرده پیدا کردیم، اولش که هرکاری از دستمون میومد واسه احیا کردنش کردیم، وقتی دیدیم زنده نمیشه و واقعا مرده، خاکش کردیم و یه سنگ خوشگلم گذاشتیم روش شمعم روشن کردیم، بعد با پول تو جیبی‌هامون خرما و شکلات گرفتیم به هرکی رد می‌شد تعارف میکردیم التماس میکردیم که فاتحه بخونن
اسکل بودیم به‌خدا:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : نسترن 76
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا