دنباله دار از 5 تا 85 سالگی...

[Banafshe]

از گفتنی‌هاش رو بخوام بگم...
۲۰ سالمه! مجبورش کردم کل خونه رو گردگیری کنه به‌جبران مدتی که نبودم و قهوه‌ای کرده تو همه‌چیز! الان هم داره کف آشپزخونه رو می‌سابه. من هم دارم میرم بیرون بوی شوینده اذیتم نکنه...
ولی می‌دونم قراره همه‌چی برعکس باشه! تازه من غر نمی‌زنم!

 

[Narges_D]

تولد18سالگیم:|
اتفاق خاصی نیست داریم جشن می گیریم@_@

 

[Maryam.chitsazii]

در ۲۰ سالگی با خانوادم بریم امام رضا توی اون هوای معنوی
یا ۱۷ سالگی سفر راهیان نور با دوستام

 

[Elena]

من و N Nadiiia تو ۸۵ سالگی در حالی که هنوز سینگل عذبیم رو صندلیای راکمون نشستیم چایی به دست به عهد بوق نوجونیمون ترتر می خندیم و میگیم اون دکتر فیزیوتراپه که دیروز رفتیم پیشش خیلیییی جیگره لامصب تف تو روش بیاد تو گلو دوس دخترش گیر کنه و نادیا محتملا برمیگیرده میگه بابااااااااا معلوم بود گلوش پیش تو گیرههههه با او مژه هات منم میگم ارههه این سیده یا میره؟ میرههه میرهه میرهههههه و احتمال اینکه منتظر آتنا(خواهر من) و یکتا( خواهر نادی) با بچه ها و نوه هاشون باشیم خیلی زیاده !
نادی خاک تو سرمون آیندمون ترکیده!

 

[~HADIS~]

۶۰ سالگی با سارگلs کنار هم وایسادیم و به مهمونایی که میان برای عروسیه بچه‌هامون خوشامد می‌گیم

 

[HanAneH]

18سالگی
اون روزی که بابام میفهمه اون تخم سگ همون تخم سگ 4سال پیشه

 

[FATMAGOL]

درسن بیست سالگی هستم که بادوستای خلوچلم باهم میزینیم به جاده ومیریم شمال خوشگذرونی!
(یه درصد فکرکن بابای من بزاره تنهابرم مسافرت )

 

[Saba Abbasi]

نمیدونم چندسالگی
اما روزی ک باعث افتخار مردمم بشم بخاطر کاری ک واسشون کردم

 

[فاطم]

20 سالگیم
از اداره ورزش میام بیرون در حالی ک مدرک مربیگری بدنسازیم دستمه((:

 

[مهدیه احمدی]

۲۰سالگی...
اتفاقی که باعث شد غرورم رو نشکستم. برمیگردم میشکنم تا انقدر حسرت اون روز رو نخورم