متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار شارل بودلر

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 192
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خدا"
lrc1_zkfjqgbeeg.jpg



این که بر گونه ات فرو می غلتد

اشک نمک سوده ی تو نیست
آرزوهای دل مرده ی من است
که سیاه م**س.ت
از پستوی میکده دویده است به بازار

تا به طبل عداوت بکوبد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #2
ای شعر بانوی بیمار، دریغا! تو را چه می‌شود این بامداد؟
چشمانِ گود افتاده‌ات اینک لب‌ ریز از خیالاتِ شبانه است؛
و معاینه می‌بینم که بر رُخسارت جنون و هراس
سرد و خاموش یک‌به‌یک پدیدار می‌شوند.
ای ابلیس‌ بانوی سبز قبا و ای شیطان‌ بچه‌ی سرخ‌پوش
آیا هراس و عشق را از انبانِ خویش به جان‌ات فرو ریخته‌اند؟
آیا کابوس با حرکتی جبارانه و خموش
تو را در قعرِ زندان افسانه‌ییِ «منتورن» فرو غلتانده است؟
دل‌ام می‌خواهد با استشمامِ بوی تن‌درستیِ سینه‌ات
هماره گذرگاهِ اندیشه‌های سترگ،
و خون مسیحی تو
موج‌موج و موزون جریان می‌داشت.
هم‌چون آواهای پرشمارِ شعرهای کهن
که بر آن‌ها گاه‌به‌گاه «فبوس» – پدر سرودها –
و «پانِ» بزرگ – خداوندگارِ خرمن‌ها – فرمان می‌رانند.
***

ای مرگ!
ای ناخدای پیر!
اینک گاهِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #3
زیبا هستم ای مردم
همچون رویایی به سختی سنگ
و سینه‌ام جایی‌ست
که هرکس در نوبت خویش زخم می‌خورد
تا عشقی را در جان شاعر بدمد
گنگ و ابدی
مثل ذات
من بر مسند لاجوردی آسمان می‌نشینم
همچون افسانه‌ای که در ادراک نمی‌گنجد
من قلبی از برف را به سپیدی قوها پیوند می‌زنم
بیزارم از تحرکی که خطوط را جابجا می‌کند
هرگز نمی‌گریم و هرگز نمی‌خندم
شاعران دربرابر منش‌های والایم
که گویی از مفتخرترین یادبودها وام گرفته‌ام
روزگارشان را به ریاضت تحصیل گذراندند
در عوض
من برای افسون کردن این عاشقان سربراه
در آینه‌های زلالی که همه چیز را زیباتر نشان می‌دهند
چشمانم را دارم
چشمان درشتم را
با درخشش جاوید
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #4
سبک‌بارند و سعادتمند و سیراب،
آنان که همخوابهٔ فاحشگان‌اند،
ولی، من بازوانم از هم گسیخته‌اند،

زیرا، ابرها را در بر کشیده‌ام.


به لطف ستارگان بی‌همتاست،
شعله‌زنان در قعر آسمان،
که چشمان سوختهٔ من نمی‌بینند،
جز خاطره‌های خورشید را.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #5
معقول باش ای درد من، و اندکی آرام‌تر گیر
تو شب را می‌طلبیدی و او هم اکنون فرا می‌رسد
جوّی تیره، شهر را دربر می‌گیرد
کسانی را آسایش می‌آورد و کسانی را تشویش.

بدان هنگام که فوج رجاله‌های پست
در زیر تازیانه‌ی لذت که دژخیمی غدّار است
می‌روند تا در جشنِ بنده پرور، میوه‌های ندامت بچینند؛
ای درد من، دستت را به من بده و دور از آنان، از این‌سو بیا.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,055
پسندها
55,663
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #6
می خواهم در زمینی گل آلوده و پر حلزون
به دست خود گودالی ژرف بکنم
تا آسوده استخوانهای فرسوده ام را در آن بچینم
و چون کوسه ای در موج ، در فراموشی بیارامم
من از وصیت نامه و گور بیزارم
پیش از آن که اشکی از مردمان طلب کنم
مرا خوشتر آن که تا زنده ام ، زاغان را فرا خوانم
تا از سراپای پیکر ناپاکم خون روانه کنند
ای کرم ها
همرهان سیه روی بی چشم و گوش
بنگرید که مرده ای شاد و رها به سویتان می آید
ای فیلسوفان کامروا ، فرزندان فساد
بی سرزنش میان ویرانه ی پیکرم روید و بگویید
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا