نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

قفسه کتاب >>}~•تیکه‌ی فیلم و کتاب•~{<<

  • نویسنده موضوع Saba Abbasi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,124
  • بازدیدها 13,665
  • کاربران تگ شده هیچ

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #421
رعنا، فردا به خانه ام می آیی، به ساعت ۵ عصر، و من پیش از آن به گل فروشی می روم تا یک شاخه گل صورتی بخرم، صورتی رنگی که از آن بیزارم. رعنا، سالها پیش وقتی هنوز جوانی بیست ساله بودم، مادرم لحاف و تشک عروسی ام را با ساتن صورتی دوخت و موشی نمی دانم از کجا آمد و تشک را سوراخ کرد، و من از همان سوراخ پرت شدم به این شهر، به این شهر درندشت که تو در آن نشسته ای و پنج شنبه هایت را در آرزوی پیدا کردن پهلوان همه دوران ها می سوزانی...!

نازلی / رعنا زنی مرفه / منیرو روانی پور
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #422
باور کردن این فکر سخت است که عشق یا اندوه سند قرضه ای ست که بدون نقشه خریداری می شوند و خواهی نخواهی موعدشان سر می رسد و بدون اطلاع قبلی بازخرید می شوند تا جایشان را به هر موضوع دیگری بدهند... !

... انسان مساوی ست با حاصل جمع بدبختی هایش. ممکن است گمان برد عاقبت روزی بدبختی خسته و بی اثر می شود٬ اما آن وقت خود زمان است که سرچشمه ی بدبختی ما خواهد شد...!

... دوباره خود را در زمان میدیدم و صدای ساعت را می شنیدم. این ساعت پدربزرگ بود و هنگامی که پدرم آن را به من میداد گفت: کونتین٬ من گور همه ی امید ها و همه آرزوها را به تو می دهم .......... من این را به تو میدهم نه برای آنکه زمان را به یاد بیاوری٬ بلکه برای اینکه گاهی بتوانی لحظه ای آن را از یاد ببری٬ برای اینکه از این خیال درگذری که با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #423
وقتی که حرف ها تو مغز آدم جوش می زنن و تو دل آدم آتیش می ندازن ، همه گرم و گیران ولی همچین که از دهن بیرون ریخته شدن و گرمای خون ازشون گرفته شد و رفتن تو قالب کلمات ، همه سرد و یخ زده می شن ...!

غریبه ها و پسرک بومی / احمد محمود
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #424
نمی توانیم سر دشمنانمان دراوریم بکشد...!

... چرخ‌ها باید بی‌وقفه بگردند. اما بدون مواظبت نمی‌توانند بچرخند. این، انسان‌ها هستند که باید آن‌ها را بگردانند، انسان‌هایی که مثل چرخ روی محورش ثابت باشند، آدم‌های معتدل، آدم‌های مطیع و در خرسندی استوار...!

... آن‌هایی که خود را تحقیرشده حس می‌کنند به‌همان اندازه می‌کوشند تا خود را تحقیرکننده بنمایانند...!

... سعی كن اين مرد را بهتر بشناسی، قبل از آنكه عاشقش بشوی بيشتر با او آشنا شو. اگر از همين حالا عاشق او شده ای, هرگز او را نخواهی شناخت...!

... تمام هدف های تربیت در این خلاصه می شود : علاقه مند ساختن آدم ها به سرنوشت اجتماعی گریزناپذیرشان...!

... واقعیت این است که زندگی بسیار یکنواخت است. مردم همه مثل هم هستند، یکسان هستند، هر کس به فکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #425
آنها فاتح بودند و برای فاتح بودن چیزی لازم نیست جز زور حیوانی، چیزی که داشتنش مایه‌ی فخر و مباهات نیست، چرا که زور و قدرت تو فقط تصادفی است زاییده‌ی ضعف دیگران. آنها به هرچه توانستند چنگ انداختند فقط برای آنکه همه را از آن خود کنند...!

دل تاریکی / جوزف کنراد
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #426
راستش من تصمیم گرفته بودم همه چیز را بگویم . دست خودم نبود که با یک تشر رنگم می پرید و با یک سیلی تنبانم را خیس میکردم این طور بارم آورده بودند که بترسم. از همه چیز. از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛ از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛ از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛ از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید...!

... به او غبطه می خوردم . من نگران قضاوت دیگران بودم و او خودش را از بند قضاوت آزاد کرده بود . من با تصویری زندگی میکردم که می خواستم دیگران از من ببینند و او بی تصویر زندگی می کرد...!

... ما ، علاوه بر صفحه ی شطرنج، در صفحه ی روزگار نیز با هم نبرد می کردیم . او مهره ای می راند به نیتی و من هم ، که وانمود می کردم نیتش را نفهمیدم ، به او هدیه ای می دادم زهراگین...!

همنوايی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #427
چه خنده دار است وقتی متوجه می شویم که مقتول حادثه ی رانندگی - سبقت غیر مجاز - بسیار ثروتمند بود و زن و بچه داشت. اما دلم برای آنهایی می سوزد که بی هیچ نوع ارثیه ای می میرند. بسیار وحشتناک است وقتی کسی از مرگ ما خوشحال نمی شود و فقط مردمی هستند که گریه می کنند...!

... برای اين كه ديگران دوستتان داشته باشند و موفق باشيد ، از خودتان بد بگوييد و تصديق كنيد كه نقايص و عيوب ها و بيماری های دردناكی داريد...!

متاسفيم از ... / دینو بوتزاتی
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #428
بیشتر ما، همه‌ی عمرمثل وزغ زندگی می‌کنیم. آرام و با مهارت می‌نشینیم زیر درخت بارهنگ، تا پشه‌ای، سنجاقکی برِ ما بال بزند. صاف بیاید بنشیند روی زبان ما، تا تو هوا آن را بقاپیم‌ بعد هم ببلعیم‌اش، تمام. به همین ساده‌گی .

اما چقدر چون و چرا دارد که همیشه هم بی‌چون و چرا می‌گذرد. آخر این سنجاقک از کجا آمده بود؟ کجا داشت می‌رفت؟ شاید داشت می‌رفت با دلدارش بال بزند...!

... هی فکر و خیال. حالا یادم می‌آد همه‌ی زندگی‌ام از وقتی که آن اتفاق افتاد، گاه و بی‌گاه زده‌ام در و بیرون. آدمیزاد دلش می‌خواهد یک وقت‌هایی تنها باشد. تنها بودن معنی‌اش این نیست که هیچکس دور و بر آدم نباشد. تنها بودن یعنی اینکه مردم همه غریبه باشند و تو غریب...!

در شهرکی غریب/ شروود آندرسن
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #429
اگر می توانستم بروم، کجا می رفتم ،اگر می توانستم باشم، که می بودم...اگر صدایی داشتم چه می گفتم، که این را می گوید ؟ که می گوید که منم؟ به سادگی جواب دهید...همان غریبه ی همیشگی ست ،که تنها برای اوست که هستم، در قعر نیستی ام ..نیستی مان...فراموشم کن...نادیده ام بگیر...این عاقلانه ترین کار است...این چه صمیمیت نامنتظره ای ست بعد از آن چنان تنهایی، فهمیدنش آسان است، این چیزی ست که او می گوید اما نمی فهمد که من در سر او نیستم! در هیچ کجای تن فرسوده اش هم نیستم! اما من آنجا هستم! برای او آنجا هستم! با او و تمام آشفتگی هایش...می خواهد شکلی داشته باشم! مثل خودش! اما به رغم او من همه جیز هستم! و وقتی حس می کند من از هستی ام تهی ام، می خواهد از هستی او تهی باشم. حقیقت این است که به دنبالم می گردد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #430
ما بیشتر به خاطر کسانی میل داریم در زندگی و کار خود موفق بشویم، که در موفقیت ما شک دارند...!

... باز قادر است بگوید: زن های خوشگل نباید فکر کنند. و من از این که زیبا بودم خجالت می کشیدم، ترجیح می دادم زشت تر باشم ولی حق تفکر
به من داده شود...!

... اشخاص ضعیف قادر نیستند طبیعت خود را تغییر دهند، تنها می توانند در مقابل اخلاق خویش از خود دفاع کنند...!

... ما خودمان را گول می زنیم و تصور می کنیم کسانی را که دوست داریم با دیگران فرق دارند...!

... می‌دانستیم که گاهی اوقات چیز بی‌اهمیت و کوچکی برای نجات یا از بین رفتن ما کافی است، با این حال هرگز در چنین اوقاتی به هم تلفن نکردیم و با طاقت آوردن چنین شب‌ها، زندگی آموختیم. گفتم: درست است اما عاقبت همیشه خسته هستیم، می دانی، دلم می‌خواهد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
398
پاسخ‌ها
123
بازدیدها
13,620

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا