این مصداق خیلی دردآوره... واقعا دیدن دنیایی که جز ما... آسمون و زمین دیگه هیچ حیاتی نداره مثل اتاق وحشت میمونه، البته با این تفاوت که همه چیز ملموس تر و واقعی تره...
اینکه چطور اینهمه آدم از بین رفتن، فقط تو موندی... فقط خودت... با کلی جای خالی که نمیشه پُرش کرد، میشی مثل تئوری...
هرچقدرم هم که بگی میخوابم، میرقصم، پیاده توی خیابون قدم میزنم، تا توی اون موقعیت قرار نگیری متوجهی وخامت اوضاع نمیشی!)
مطمئنا اون موقع توهم زنده نیستی، فقط روحته که حس زندگی میکنه!