- ارسالیها
- 180
- پسندها
- 687
- امتیازها
- 3,933
- مدالها
- 7
- سن
- 55
- نویسنده موضوع
- #1
قصهی اول: بابا جون معلم
اتل متل یه بابا
یه بابای معلم
معلم مهربون
بابا جون معلم
استاد درس و بحث
خوب به ما ها یاد داده
تا پسرا مرد بشن
تو زندگی تک بشن
تا دخترا، مادرای خوب بشن
این آقای معلم میگه از اون زمونا
از درد ورنج اونا
این آقای معلم ده دوازه کیلومتر هر روزه راه می رفته
تا برسه مدرسه
خدا خودش می دونده
توی دل می خونه
این آقا ی ،دلسوزم
چه رنجایی که برده
صبور مثل کوهه
می خنده با خندهاش
میگه از اون زمونه
از زمونای دور،دور
از با بایش که مَرده
از مامان مهربون
میگه از اون قدیما
با نون خشک وپنیر
چگونه می شه خوندو
اون وقت به جایی رسید
بابا جون معلم شمع وجود همه اس
هرچه شما فکر کنین
بازم می گم خیلی کم
فرزندای بابا جون
خیلی خیلی زیادند
هرکدوم تویه کارند
این یکی که دکتر شده
اون یکیشون معلم...
اتل متل یه بابا
یه بابای معلم
معلم مهربون
بابا جون معلم
استاد درس و بحث
خوب به ما ها یاد داده
تا پسرا مرد بشن
تو زندگی تک بشن
تا دخترا، مادرای خوب بشن
این آقای معلم میگه از اون زمونا
از درد ورنج اونا
این آقای معلم ده دوازه کیلومتر هر روزه راه می رفته
تا برسه مدرسه
خدا خودش می دونده
توی دل می خونه
این آقا ی ،دلسوزم
چه رنجایی که برده
صبور مثل کوهه
می خنده با خندهاش
میگه از اون زمونه
از زمونای دور،دور
از با بایش که مَرده
از مامان مهربون
میگه از اون قدیما
با نون خشک وپنیر
چگونه می شه خوندو
اون وقت به جایی رسید
بابا جون معلم شمع وجود همه اس
هرچه شما فکر کنین
بازم می گم خیلی کم
فرزندای بابا جون
خیلی خیلی زیادند
هرکدوم تویه کارند
این یکی که دکتر شده
اون یکیشون معلم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر