متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان ترامادول | مشکان آرا نویسنده برتر انجمن یک رمان

merry

نویسنده انجمن
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,225
پسندها
34,858
امتیازها
60,573
مدال‌ها
22
سن
22
  • #11
به نام خدا
نام رمان و خلاصه و مقدمه خیلی جذاب بودن، اما فکر کنم اگه مقدمه رو خودتون بنویسید بهتر باشه.
توصیف احساسات توی رمانتون خیلی قوی بود. توصیف چهره و حالات هم خوب بود، اما راستش من هیچ مکانی رو نتونستم تصور کنم.
شخصیت‌ها خوب پرداخته شده بودن، اما باز هم می‌تونید روش کار کنید.
علائم نگارشی گاهی رعایت نشده بود و گاهی هم تکرار علامت داشتید که این درست نیست.
اوایل رمان گاهی رو رو به کلمات وصل می‌کردید مثلا:
خودمو که درستش می‌شه خودم رو
اما اواخر رمان کم‌کم این ایراد کم‌ر‌نگ شد.
نیم‌فاصله رو گاهی درست رعایت نکرده بودید.
ایده‌ی رمان نسبتا تکراری بود، اما به نظرم تکراری بودن ایده مهم نیست. مهم اینه که یه نویسنده بتونه اون ایده‌ی تکراری رو به متفاوت‌ترین حالت ممکن بنویسه که شما تقریبا توی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : merry

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #12
به نام خدا
نام رمان و خلاصه و مقدمه خیلی جذاب بودن، اما فکر کنم اگه مقدمه رو خودتون بنویسید بهتر باشه.
توصیف احساسات توی رمانتون خیلی قوی بود. توصیف چهره و حالات هم خوب بود، اما راستش من هیچ مکانی رو نتونستم تصور کنم.
شخصیت‌ها خوب پرداخته شده بودن، اما باز هم می‌تونید روش کار کنید.
علائم نگارشی گاهی رعایت نشده بود و گاهی هم تکرار علامت داشتید که این درست نیست.
اوایل رمان گاهی رو رو به کلمات وصل می‌کردید مثلا:
خودمو که درستش می‌شه خودم رو
اما اواخر رمان کم‌کم این ایراد کم‌ر‌نگ شد.
نیم‌فاصله رو گاهی درست رعایت نکرده بودید.
ایده‌ی رمان نسبتا تکراری بود، اما به نظرم تکراری بودن ایده مهم نیست. مهم اینه که یه نویسنده بتونه اون ایده‌ی تکراری رو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,340
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • #13
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز

خب من اول از همه بگم شما قلم خوبی دارید
نوشتنتون روونه و این نکته خیلی حائز اهمیتی هست که هر کسی در نطفه اون رو نداره.
مشخصا تا این جای رمان که من خوندم، ترامادول نامی هست که مستقیم به اعتیاد اشاره داره.
پس با ژانر منتخب شما کاملا تطابق داره.
سوال اینجاست!
آیا این اسم با شخصیت اصلیِ رمان که دختری هست به اسم نیکائین، هم ربط پیدا میکنه؟
یا فقط این موضوع مربوط به مادرِ نیهان هست؟!
که اگر گزینه دوم باشه باید شخصیت مادر نیهان رو هر چه سریع تر وارد داستان بکنید و شخصیتش رو بولد کنید .

موردی که خیلی به چشم می اومد در اوایل رمان، مخصوصا در صفحه اول...
شما در دو تا پست تعداد کثیری شخصیت وارد داستان کردید بدون این که قبلش...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Afsaneh.Norouzy

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #14
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز

خب من اول از همه بگم شما قلم خوبی دارید
نوشتنتون روونه و این نکته خیلی حائز اهمیتی هست که هر کسی در نطفه اون رو نداره.
مشخصا تا این جای رمان که من خوندم، ترامادول نامی هست که مستقیم به اعتیاد اشاره داره.
پس با ژانر منتخب شما کاملا تطابق داره.
سوال اینجاست!
آیا این اسم با شخصیت اصلیِ رمان که دختری هست به اسم نیکائین، هم ربط پیدا میکنه؟
یا فقط این موضوع مربوط به مادرِ نیهان هست؟!
که اگر گزینه دوم باشه باید شخصیت مادر نیهان رو هر چه سریع تر وارد داستان بکنید و شخصیتش رو بولد کنید .

موردی که خیلی به چشم می اومد در اوایل رمان، مخصوصا در صفحه اول...
شما در دو تا پست تعداد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,340
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • #15
ممنون ک رمان رو خوندی و وقت گذاشتی . نظر دادی :45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba:
فقط ی توضیح کوتاه بدم
در طی رمان متوجه میشید ک اون صحنه اول فقط ی حالت پیش زمینه برای اتفاقات اصلی بوده و این تایمی ک داریم در موردش صحبت می‌کنیم چیزی حدود ۵ سال بعد هست! به همین دلیل من صحبتی از احساس ناراحتی نیهان نکردم و تنها شاهد خشم اون هم ن نسبت ب عماد، نسبت ب پدربزرگش هستیم.
ضمن این ک اون ک مسافرت نمی‌رفت.-.
قبلش در طی مکالمات گفتم ک میرن کوه:85:
خانه‌ی مظفری، خونه‌ی پدر نیکائین نیست ک.-.
چندین بار طی رمان اشاره کردم ک اونجا پرورشگاه هست:hanghead:
و بله، عماد بابای نیهان هست.
چشم من حتما با توجه به نظرات اشکالات رمان رو رفع می‌کنم*-*
بازم ممنون ک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #16
گرفتم!
مثل یه تریلر که از یه فیلم بیرون میاد
قبلش یه جوری مشخص کن
چون من فک کردم همشون زمان حاله
که اگر این نبوده رفتار دختر داستانمون طبیعیه ^^

کوه آره!
ببخشید من حین خوندن ذهنم پیش این موضوع مونده بود که چرا بعد بهم خوردن ازدواجش باید بره تفریح!
که خب گره حل شد:)

پرورشگاه؟
من فک میکردم دو تا جای جداست :)
خانه شخصی به اسم مظفری :scratch-one-s-head:
چجوری مثلا نویسنده خانم؟ :85:
من رمان اولمه هنوز خامم:hanghead:
اوج تلاش من برای نشون دادن این باز زمانی سن نیهان بود ک ت صحنه اول ت شکم مامانش بود و زمان مرگش ۵ سالش بود
ناچ
خانه مظفری یکی از پرورشگاه‌های قدیمی هست.:hanghead:
سعی می‌کنم یکمم رو این مانور بدم و حل کنم این دید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

Afsaneh.Norouzy

نویسنده افتخاری
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,270
پسندها
100,340
امتیازها
74,373
مدال‌ها
52
  • #17
چجوری مثلا نویسنده خانم؟ :85:
من رمان اولمه هنوز خامم:hanghead:
اوج تلاش من برای نشون دادن این باز زمانی سن نیهان بود ک ت صحنه اول ت شکم مامانش بود و زمان مرگش ۵ سالش بود
ناچ
خانه مظفری یکی از پرورشگاه‌های قدیمی هست.:hanghead:
سعی می‌کنم یکمم رو این مانور بدم و حل کنم این دید رو:45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba:
اووووم
مثلا تو زمان حال نیکائین یه کوچولو به اون زمان تو ذهنش فکر کنه
و بگه که خاطرات پنج سال پیش هنو تو ذهنش زنده ست یا همچین چیزی


واقعا به عنوان اولین رمان محشره :)
جدی میگم
یه جمله هایی بود وقتی میخوندم انگشت به دهن میموندم
تو همون صفحه اول بود فک کنم اگه دوست داشتی بگو برم پیداش کنم بگم بهت
 
امضا : Afsaneh.Norouzy

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #18
اووووم
مثلا تو زمان حال نیکائین یه کوچولو به اون زمان تو ذهنش فکر کنه
و بگه که خاطرات پنج سال پیش هنو تو ذهنش زنده ست یا همچین چیزی


واقعا به عنوان اولین رمان محشره :)
جدی میگم
یه جمله هایی بود وقتی میخوندم انگشت به دهن میموندم
تو همون صفحه اول بود فک کنم اگه دوست داشتی بگو برم پیداش کنم بگم بهت
چشم
درستش می‌کنم
مرسی ک*-*
ن همین ک ت بگی خوبه بسه، سرت شلوغه و اذیتت نمی‌کنم :45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba: :45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba: :45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba:
 
امضا : -No Voice

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • #19
همخوانی گروهی
خسته نباشی
- اسم رمان ترامادول- به ژانر منتخب که اجتماعی بود به خوبی دلالت دارد ولی من عاشقانه‌ای در اون نمی‌بینم. یک چیز دیگه اینکه شخصیت اصلی رمانت نیکائین است اما کسی که دچار اعتیاد به ترامادول شده ستاره است که وجودش در رمان فقط در پست اول و چند پست آخر پررنگ بود من از ادامه‌ی رمان بی‌اطلاعم اما به نظر من باید نقش ستاره پررنگ بشه و نیکائین بیشتر درگیر اعتیاد ستاره بشه.
- ژانرها به نظر من متناسب‌اند اجتماعی الان پررنگ‌تر است اما حتم دارم در ادامه ژانر اجتماعی هم خودنمایی می‌کند.
- جلد هم به ژانر اجتماعی( رنگ سیاه و آن طناب پیچ خورده به انگشتان) هم عاشقانه ( وجود دو دست کنارهم ) دلالت داره به نظر جلد خوبه!
- خلاصه رمانت حسابی گنگ بود! ابتدایش از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Alef_Gaf

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #20
همخوانی گروهی
خسته نباشی
- اسم رمان ترامادول- به ژانر منتخب که اجتماعی بود به خوبی دلالت دارد ولی من عاشقانه‌ای در اون نمی‌بینم. یک چیز دیگه اینکه شخصیت اصلی رمانت نیکائین است اما کسی که دچار اعتیاد به ترامادول شده ستاره است که وجودش در رمان فقط در پست اول و چند پست آخر پررنگ بود من از ادامه‌ی رمان بی‌اطلاعم اما به نظر من باید نقش ستاره پررنگ بشه و نیکائین بیشتر درگیر اعتیاد ستاره بشه.
- ژانرها به نظر من متناسب‌اند اجتماعی الان پررنگ‌تر است اما حتم دارم در ادامه ژانر اجتماعی هم خودنمایی می‌کند.
- جلد هم به ژانر اجتماعی( رنگ سیاه و آن طناب پیچ خورده به انگشتان) هم عاشقانه ( وجود دو دست کنارهم ) دلالت داره به نظر جلد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

موضوعات مشابه

عقب
بالا