متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان ترامادول | مشکان آرا نویسنده برتر انجمن یک رمان

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • #21
ممنون از وقتت و نظرت :45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba:
کجا ها متنم محاوره‌ای شد؟.-.
راجب این حرف اخر بحث اینه ک عماد اصلا نیهان رو ب عنوان بچش قبول نداشت!
چشم روی ایرادام کار می‌کنم
نع منظورم از محاوره‌ای همین اشکالاتی ک دوستان گفتن مثل ( داداشمو- داداشم رو ) اینا
ولی بازم ب نظرم هرچه بی رگ باش بازم دخترشه:\
 
امضا : Alef_Gaf

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #22
نع منظورم از محاوره‌ای همین اشکالاتی ک دوستان گفتن مثل ( داداشمو- داداشم رو ) اینا
ولی بازم ب نظرم هرچه بی رگ باش بازم دخترشه:\
حل
بابا قبول نداره این دخترشه-_-
بی‌رگ نیست!
میگ این اصلا دختر من نیس ک رگی باشه یا ن
 
امضا : -No Voice

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • #23
امضا : Alef_Gaf

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #24
"هم خوانی گروهی"

اول از همه تعریف از رمان : قلم خوبی دارید و نام رمان باعث شده که خواننده ترغیب به خوندن رمان بشه

خلاصه گنگ بود اما خوبیش این بود که توضیحاتش سبب از بین رفتن مزه رمان نشده بود.

اون بخشی از مقدمه که فریدون مشیری بود چون زیاد بود باعث میشه که خواننده فقط چند خط اولش رو بخونه و ردش کنه.

اول اینکه شکستگی کلمات خیلی به چشم میخورد و هم چنین عدم رعایت نیم ‌فاصله‌ها:


-انقده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : restina.sb

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #25
م
"هم خوانی گروهی"

اول از همه تعریف از رمان : قلم خوبی دارید و نام رمان باعث شده که خواننده ترغیب به خوندن رمان بشه

خلاصه گنگ بود اما خوبیش این بود که توضیحاتش سبب از بین رفتن مزه رمان نشده بود.

اون بخشی از مقدمه که فریدون مشیری بود چون زیاد بود باعث میشه که خواننده فقط چند خط اولش رو بخونه و ردش کنه.

اول اینکه شکستگی کلمات خیلی به چشم میخورد و هم چنین عدم رعایت نیم ‌فاصله‌ها:

-انقده ❌...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #26
م

ممنون از این ک وقت گذاشتی و خوندی :45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba:
چشم حتما این‌ها رو چک می‌کنم و ویرایش
قطعا کمک کردی
بازم ممنون:45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba::45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba::45803945f2a44707587b8a0bf143b30032d25a5ba:
وظیفه بود قشنگم
 
امضا : restina.sb

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • #27
سلام...
باید اعتراف کنم وقتی رمان شما رو خوندم که همسن هم هستیم خودم رو باختم من سه رمان نوشتم اما شما که اولین رمانتون هست خیلی بهتر از رمان های من نوشتید و من بهتون تبریک می گم...
من تمام بخش های رمان رو پسندیدم اما یک انتقاد به محتوای رمان دارم...
اینطور که من از رمان فهمیدم پدربزرگ نیکائین و عماد آدم مذهبی بودند.
خب وقتی چنین آدم های منفی ای رو مذهبی جلوه میدین باعث میشه توی ذهن آدم ها تصویر بدی از مذهبی ها ساخته بشه...
خب لازم نبود که اون ها رو اینطوری جلوه بدین حتی اگر خشکه مذهب هستند!
و اینکه چرا باید ستاره اون روز عروسی با چادر اما با آرایش غلیظ باشه؟ چرا پای چادر رو وسط کشیدین؟
من آدم مذهبی ای هستم و این هم قبول دارم که تو هر قشر از جامعه آدم های فاسد و نادرست وجود داره اما به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mahtab Rezayat

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
673
پسندها
7,891
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
19
  • #28
سلام:
موضوع رمانت خیلی خوبه؛ ولی خیلی غلطهای نگارشی داری و همین‌طور هم جابه‌جایی نادرست افعال، مفعول و فاعل. شاید بعضی جاها جابه‌جایی این سه‌تا سازه‌ی جمله، جمله رو قشنگتر کنه؛ ولی جابه‌جایی زیاد هم خوب نیست و باعث میشه خواننده کلی فکر کنه تا منظور شما رو بفهمه.
من خودم دوپارت اول رو که خوندم با همین مشکل مواجه شدم. دوست داشتم خوندنش رو ادامه بدم چون خیلی موضوعش جالبه؛ ولی خیلی خسته‌کننده بود.
امیدوارم حرفای منو، یه کمک برای بهتر شدن قلمت درنظر بگیری ^^
 
امضا : Mahtab Rezayat

سميه سادات هاشمي جزي

کاربر انجمن
سطح
7
 
ارسالی‌ها
268
پسندها
900
امتیازها
5,313
مدال‌ها
8
سن
37
  • #29
سلام
من رمانت رو خوندم
قلمت عاليه ، من تعجب كردم 15 سال داري دختر جان
اما عزيز دل يه اشفتگي توي نوشتهاته، يكم اين شاخه به اون شاخه پريدن توش هست! يه مورد قرار نيست هركس بهزيستي بزرگ ميشه بي پروا و كمي بي ادبانه صحبت كنه. حقيقتا خيلي از حرف هاي بچه هاي بهزيستي با عقل جور در نمي اومد
**

(نها واکنشم به چشمان لرزانش غرش زیر لبی کلمه "کثافت!" بود و بعد از آن نمی‌دانم چطور و ماشین چه کسی را برداشتم و به جاده زدم.
تهِ‌تهِ تمام شدن بنزینِ در باک شد، منِ دست به زنگِ خانه‌ی نوباوگان مظفری.
) عزيزم اينجا ايرانه!! عروس ماشين و برداره بره!! تا بنزين تموم كنه! عزيز جان اين رفتار در احمقانه ترين حالتش هم يك در هزار پيش مياد!

(سرتون تو کار خودتون باشه بچه پرو‌ها! شما سه تا هنوز جوراباتونو من باید جفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سميه سادات هاشمي جزي

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,838
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #30
سلام...
باید اعتراف کنم وقتی رمان شما رو خوندم که همسن هم هستیم خودم رو باختم من سه رمان نوشتم اما شما که اولین رمانتون هست خیلی بهتر از رمان های من نوشتید و من بهتون تبریک می گم...
من تمام بخش های رمان رو پسندیدم اما یک انتقاد به محتوای رمان دارم...
اینطور که من از رمان فهمیدم پدربزرگ نیکائین و عماد آدم مذهبی بودند.
خب وقتی چنین آدم های منفی ای رو مذهبی جلوه میدین باعث میشه توی ذهن آدم ها تصویر بدی از مذهبی ها ساخته بشه...
خب لازم نبود که اون ها رو اینطوری جلوه بدین حتی اگر خشکه مذهب هستند!
و اینکه چرا باید ستاره اون روز عروسی با چادر اما با آرایش غلیظ باشه؟ چرا پای چادر رو وسط کشیدین؟
من آدم مذهبی ای هستم و این هم قبول دارم که تو هر قشر از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

موضوعات مشابه

عقب
بالا