***
روزهایی که میگذرد و شبهایی که به سر میشود، همگی نوید آمدنت را میدهند.
پسرک نازنینم، میخواهم چند کلمهای با تو صحبت کنم.
دوست دارم چیزهایی را به تو بیاموزم که روزی بتوانی یک دختر را خوشبخت کنی!
***
عشق:
اگر روزی با کسی ازدواج کردی، حتی اگر عاشقش نبودی به او عشق بورز!
زن را مثل یک گل لطیف ببین که بدون آبِ محبت، روز به روز پژمردهتر میشود... .
به او رسیدگی کن؛ هم از نظر مالی و هم از نظر عاطفی.
کمبودها، زنها را شکسته و مردها را بیوفا میکند... .
***
غرور:
غرور یک زن را خدشه دار نکن!
شاید مرد را به غرورش بشناسند، ولی آنجایی که زن به چیزی نیاز دارد ولی منتظر میماند تو پولی به او بدهی، این اوج غرور یک زن است. نگذار برای هیچ چیز حتی پول به تو تمنا کند!
به خصوص برای محبت کردن... .
***
مرگ:
پسرم، مرگ برای هر انسانی متفاوت است.
عدهای با جسمشان میمیرند و عدهای با روحشان!
آنهایی که با روحشان میمیرند دو دستهاند:
مردهایی که تنها زیر باران قدم میزنند، زنهایی که سکوت میکنند... .
***
زندگی:
دلبندم، زندگی معانی متفاوتی دارد.
گاهی به معنای نفس کشیدن است.
جایی معنای امید داشتن میدهد و یک جا معنای خود مرگ را میدهد!
همان وقتی که لبهی پرتگاهی ایستادهای که نه راه ادامه دادن داری و نه اجازهی برگشت... .
***
قدرت:
نیمهی جانم، همیشه قوی و قدرتمند باش!
قدرت همیشه شمشیر خشم یا زور بازو نیست؛ قدرت یعنی آنقدر مرد باشی که زنی بتواند در همه حال به تو تکیه کند.
خیالش راحت باشد که وقتی تو را دارد، هیچ دردی او را نخواهد گرفت!
بداند که وجود تو یعنی آزادی و شادی... .
***
ازدواج:
عزیز دلم، ازدواج پیوندی است زمینی.
بعضیها میگویند آسمانی ولی من اعتقاد دیگری دارم. وقتی متاهل میشوی نباید در آسمانها و رویاهایت سیر کنی؛ بلکه باید روی همین زمین در کنار معشوقهات باشی!
باید این را باور کنی که تو متاهل و متعهد هستی؛ زندگی را سبک نشماری و بچگی نکنی!
***
چند کلمهای دربارهی پدرت:
پدرت مرد خوبیست.
مثل بهار است؛ گاهی طوفانیست و گاهی بارانی!
زمانی هم آرام است و به نسیم ملایمی مانند... .
او تو را دوست دارد. عاشقانه تو را میپرستد. همیشه برای پدرت گل بخر! او عاشق گلهاست مخصوصاً از نوع رز سفید!
به حرفهایش گوش بده! او مرد دانا و با خردی است. در زندگی از همسن و سالانش خیلی جلوتر است.
با اینکه پدری فقیر داشت؛ ولی باز هم در سن بیست و پنج سالگی همه چیز داشت.
برای خودش استادی بود! دوست دارم در زندگی کردن و تلاش کردن او را الگوی خودت قرار دهی... .
البته فقط در همین دو مورد!
***
چند جملهای هم دربارهی مادرت:
مادرت زن خوبی نیست؛ برعکس پدرت... .
او مانند پدرت دانا و با خرد نیست، بلکه زنی احساساتی و پاییزیست.
همیشه گرفته و بارانیست! مادرت عاشقانه تو را میپرستد، اگرچه کفر باشد!
فقط این را بدان که مادر بیچارهی تو، جز پسرکش کس دیگری را ندارد!
در این دنیا نه امیدی برایش باقی مانده و نه آرزویی.
بزرگترین دعای هر روزش خوشبختی و شادی توست. هیچگاه از او ناراحت نشو و فراموشش نکن که او بدون تو هیچ است... .
***
و آخرین کلام:
فرزند نازنینم، این دردها را میخوانی. این مرثیههایی که از عمق دردها و تاریکیهای زندگی مادرت برخاسته!
تنها چیزی که از تو میخواهم، این است که تلاشت را انجام دهی که لااقل یک زن در این دنیا حسرت مردانگی نخورد!
یک زن به عالم و آدم برای بودنش لعن و نفرین نفرستد... .
این را بدان مادرت همیشه تو را دوست دارد و به یاد توست!