متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها تنهایی دونفره

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,420
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #11
- تو چمدونت رو بسته بودی و داشتی فرار می کردی

+ من نمی خواستم فرار کنم، فقط می خواستم سریع برم.

- کجا می رفتی با این عجله؟

+ نمی دونم.

- پس داشتی فرار می کردی چون می خواستی سریع بری و نمی دونستی کجا می خوای بری.

+ می خوای که من بگم فرار می کردم؟ آره من داشتم فرار می کردم. اصلا من همیشه دارم فرار می کنم.

- از چی فرار می کردی؟

+ این هم نمی دونم. شاید از خودم...

"روزبه معین"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #12
بعد از ظهرهای جمعه
هول و هوش ساعت هفت
منتظر تماسش بودم
زنگ می زد و کلی شاکی بود!
می گفت:

نمی بینی هوا چقدر لعنتی شده؟!
تو فکر نمی کنی شاید من دلم قهوه می خواهد؟!
شاید من دلم می خواهد وسط خیابان کلافه ات کنم!
اصلا دلم می خواهد بازویم را نیشگون بگیری!
واقعا که چقدر بی فکری...
آنقدر می گفت تا بگویم:

یک ساعت دیگه دم در کافه ...
عزیزم بعدازظهر جمعه است
هوا هم که لعنتی شده،
احیانا من نباید به تو زنگ بزنم؟!
احیانا دلت دیوانه بازی نمی خواهد؟!
هر چند مدت هاست نمی آیی
اما من مثل هر هفته آماده شده ام
یک ساعت دیگه دم در کافه ...


"علی سلطانی"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #13
گفت: آدما دو جور گریه دارن؛

وقتی که خیلی غمگینن و وقتی که خیلی خیلی غمگینن.

گفتم: خب مگه اینا فرقی هم دارن؟

گفت: آره؛ دومی دیگه اشک نداره...

"بابک زمانی"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #14
در سینه ات یک دردِ ناآرام می پیچد
مثل صدای تیر، در ساعاتِ خاموشی

در خاطراتت مثل بادی سرد می لرزی
تنهایی ات را مثل شیری گرم می نوشی...


"حامد ابراهیم پور"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #15
_بریم جیگر بزنیم؟

_بریم...فقط پول ندارم

_مگه کار نکردی امروز؟

_چرا...ولی میدونی چی شد؟

_نه...نمیدونم

_بغل سرکارم یه بانک هست...بغل بانک یه فلافلی...داشتم فلافل میخوردم...

_با قارچ و پنیر؟

_قارچ و پنیر و نون اضافه با سون آپ...گلوت خشک شده؟

_نه...چطور؟

_آب دهنتو قورت دادی آخه

_نه هیچی...میگفتی...

_اره بعد دیدم یه پیرزنه جلو بانک آدامس میفروشه...بیست تومن کار کرده بودم دو تومنم انعام...هفت تومن ناهارم شد هزار تومن کرایه برداشتم..دیگه بقیشو نمیخواستم که...توام صبح نگفتی که شب میگی بریم جیگر بزنیم...دیگه بقیشو دادم پیرزنه...کار نکرده بود از صبح

_آدامس خریدی ازش؟

_آدامساش موزی بود...دوست نداشتم

_عب نداره...من پونزده تومن کار کردم، میریم جیگر میزنیم

_فقط میدونی چیکار کرد پیرزنه؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #16
تو ناگهان رفتی‌

و من ناگهان دریافتم

آدم می‌‌تواند نفس بکشد

راه برود

و گوری را در خود حمل کند.


یوسف صدیق"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #17
به خیالت گذشته رو از ذهنت پاک کردی. به زندگیت می‌ رسی، حالت خوبه، غصه‌ نمی‌خوری...ولی یواش یواش احساس می‌ کنی یه چیزی کمه، یه چیزی سر جاش نیست. انگار یه حفره‌ ی تاریکی توی ذهن و قلبت به وجود اومده که هیچ جوابی واسه‌ ش نداری.


"روزبه معین"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #18
نيست كه نيست
اصلاً آب شده رفته زيرِ زمين
همه جا را گشتم
نشاني اش را از همه پرسيدم
تمام پاتوق هايش را زيرِ پا گذاشتم
اعلاميه ي مفقودي اش را در كوچه پس كوچه هاي شهر نصب كردم
من حتي مژدگاني برايش گذاشتم
اما نيست كه نيست
دلي كه از ما دل ببرد...


"علي قاضي نظام"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #19
یه سری حرفام هست
نه گفته میشه و نه شنیده میشه
نه میشه نوشتشون و
نه میشه خوندشون
همینا میشن بغض و
ته نشین میشن توی گلوی آدم
و بالاخره یه شب راه نفسشو می‌بندن
و صبح که شد
همه توی گوش هم پچ پچ می‌کنن
فلانی که چیزیش نبود
چی شد مرد راستی؟


"طاهره اباذری هریس"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #20
تو دور شدی از من و
با این همه یک عمر
من غیر تو حتی
به کسی فکر نکردم
من خسته تن از
این همه تاوان جدایی
ای بی خبر از حال من
امروز کجایی؟


"روزبه بمانی"
 
امضا : SAN.SNI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا