عاشقانه‌ها عاشقانه‌های داوود سورا‌ن

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 672
  • کاربران تگ شده هیچ

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1

فراموش کردن
دل های کوچکتری می خواست
که ما نداشتیم.
نداشتیم که فراموش کردیم
دستی که امروز
برایمان غذا می ریزد
همان دستی ست که دیروز
قلاب را در آب رودخانه رها کرده بود.


((داود سوران))
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #2

ﻣﻦ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺟﻨﮕﺠﻮﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ
ﻫﺮﺑﺎﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺷﻠﯿﮏ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ
ﺑﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ:
" ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻣﺎﻥ ﺑﮕﻮ
ﭘﺪﺭﺕ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺸﺖ "


((داود سوران))
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

دلم به دست های تو خوش بود
به اینکه این بهار
پاییز را از لباس هایم می تکانی.
به اینکه خط به خط دستم
پر از دست خط تو باشد.
به اینکه قول دست هایت را
ـ ده بار تمام ـ به انگشت هایم داده ام.
دلم به چیزهای ساده ای خوش بود
به بوییدن گل های سرت
بافتن موهات
به اینکه برای حتی یک بار
گره روسری ات با سر حرف من باز شود.
چقدر داشتن چیزهای ساده سخت است.
مثل یک مار بی دست و پا
که هیچ وقت نتوانست برای معشوقه اش نامه ای بنویسد
یا دست کم یک بار برایش دستی تکان بدهد
می پیچم به دور خودم
به دور خودم می پیچم
و دلم برای دلم می سوزد.

| داوود سوران |
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
عمیق
عمیقِ عمیق.
بلند
بلندِ بلند
هر بار به تنهایی ام نگاه می کنم
کلاه از سرم می افتد...

| داوود سوران |
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

بر می داشتی
می بوسیدی
می گذاشتی گوشه ای امن.
چقدر دوست داشتم
خُرده نان های سرِ راهت باشم.


| داوود سوران |
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #6

دلهره ی دلخواهم
مانده ام دوستت داشته باشم
یا...
مثل صدای کلید
در گوش یک اعدامی
که نمیداند
باید به مرگ فکر کند
یا آزادی؟


| داوود سوران |
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #7

تکلیف ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ
ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﭼﺮﺍﻍ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭼﺮﺍﻍ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻬﺮ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﻤﺎﺳﺖ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭ ﻫﺮﺷﺐ
ﺑﺎ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﺎ _ ﺩﮐﻤﻪ ﺩﮐﻤﻪ _
ﺳﺮ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ.
ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﻡ
ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯽ
ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﭼﺮﺍﻍ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ
ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ
ﺑﻪ ﭼﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺍﻡ
ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...

| ﺩﺍووﺩ ﺳﻮﺭﺍن |
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #8

پنجره ای برای دیدن تو
مدادی برای نوشتن تو
کاغذی برای کشیدن تو
چقدر به تو وصل می کنند مرا
این درختان قطع شده ...


| داوود سوران |
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #9

مرا چه به تو؟
دریا هیچ وقت به رودخانه نریخته است !
همان بهتر
به زانوهای مادرم فکر کنم
وآلزایمر مادربزرگ
که تنها کلمه ی مدرن خانه ی قدیمی ماست
و اینکه
ماهی را
هر وقت از آب بگیری
دریایی را در ماتم غرق کرده ای.

داود سوران
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/5/18
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
13,824
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
سن
19
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #10

فراموشت كرده ام !
تنها گاهي از سر حواس پرتي
زنم را با نام تو صدا مي زنم
و هر شب
همان شعري را برايش مي خوانم
كه يك روز براي تو گفته بودم
فراموشت كرده ام !
تنها گاهي از سر حواس پرتي
موهاي زنم را شبيه موهاي تو مي بافم
و بعد به همان رستوران هميشگي مي رويم
همان ميز هميشگي
همان غذاي هميشگي
و از همان مغازه ي هميشگي
عطر مورد علاقه تو را
برايش هديه مي خرم.
نه ...
فراموشت كرده ام
فقط مي ترسم وقتي براي دخترمان
دنبال اسم مي گرديم
آنروز هم از سر حواس پرتي

فراموشت كرده باشم .

داوود سوران
 
امضا : Sama_Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا