نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

عاشقانه‌ها عاشقانه‌های داوود سورا‌ن

  • نویسنده موضوع Sama_Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 815
  • کاربران تگ شده هیچ

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #11
خط در خانواده‌ی ما ارثی بود.
نیاکانمان دور خلاف را خط کشیده بودند
کمر پدربزرگم زیر بار خط فقر خمیده بود
پدرم در خط تهران_تبریز بود
که با خط ریش‌های چکمه‌ایش
عاشق خط چشم مادرم شد.
به شهر که آمدیم
زلزله نیز مثل گاز
مثل تلفن
خطش را از زیر و روی خانه‌ی ما عبور داد.
عاشق که شدم
زدم به خط شاعری
و حالا سال‌هاست

خوشنویش خط نستعلیق هستم.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #12
در حوالی خانه‌ی شما
چقدر «کارگران مشغول کارند»
چقدر «بوق زدن آزاد»
و «چقدر عبور از دو سمت مجاز است»
یک روز رییس جمهور می‌شوم؛
تنها برای اینکه علامتی مهم
به دفترچه‌ی راهنمایی و رانندگی
اضافه کنم.
یک روز رییس جمهور می‌شوم
و دستور می‌دهم
تمام علامت‌ها را بریزند
درون دایره‌ای قرمز
و نصب کنند
درست سر خیابان شما
و زیرش بنویسند:
همه چیز
همه چیز ممنوع!
همه چیز من در حال استراحت است!

 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #13
نیامدن چقدر به تو می‌آید!
و هنوز روز به روز روی روزهای نیامدنت می‌آید.
آخرین روز اسفند هم دود شد، مثل تمام روزهای من
کنار ایستگاه‌هایی که قطارهایش تنها نیامدنت را برایم آوردند...
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #14
ایستگاه
دور سرم می‌چرخد
مغزم سوت می‌کشد
و قطار
قطره
قطره
روی ریل گونه‌ام
راه می‌افتد.
به خودم می‌آیم
تو رفته‌ای.

 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #15
هرگز به هم نرسیدند
اما برای به هم رساندن ما هم
کوتاه نیامدند
ریل‌ها
طعم دوری را خوب چشیده‌اند.

 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #16
پلاک
انگشت
انگشتر
جنگ تمام شده
اما
گنج‌های زيادی هنوز

زير خاک پنهان است.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #17
دستش به ماه نمی‌رسید
قلابش را برداشت
و در حوض انداخت.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #18
خيالت
دم دست
خويشت
دور از دست
هنوز مي‌رقصد
برايم
دستي كه تو تكان دادي
بانوي هميشه در دور دست
گناهش گردن خودت
آنروز روزه بودم

كه حسرت ترا خوردم.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #19
هر بار كه به ياد تو افتاد،
ش
ک

س
ت
هر تيك
با خاطره‌ي تو
تاك مي‌شود.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
975
پسندها
26,459
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
  • #20
تور سپيد عروسي
به تارهاي سياه مرگ
بدل شده بود
وقتي كه خويش را
عروس ناخوانده‌اي مي‌ديد
كه حجله‌ي شوم عنكبوت
فرودگاه وي شده است.
دنيا دور سرش مي‌چرخيد
پروانه‌اي

كه تمام دنيا را چرخيده بود.
 
امضا : ~naz

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا