متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

طنز |کافه جوک|

  • نویسنده موضوع Regina
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 159
  • بازدیدها 3,076
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #51
رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده … اومدم حسابشو برسی!
دکتره میگه یعنی میگی بکشمش؟!
پَ نه پَ ، گفتم دکتری ، یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه!!!!
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #52
تو زندگی مهمترین چیز اینه که :
” شلوارتو خوب بکشی بالا ”
چون به هر موفقیتی برسی میگن :
این همونی بود که نمیتونست شلوارشو بکشه بالا
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #53
آشنامون سگش گم شده،واسش یه میلیون مژدگونی گذاشته
اون وقت من به بابام میگم اگه من بچه بودم گم میشدم چی کار میکردی؟
برگشته میگه:خونمونو عوض میکردم که دیگه پیدا نشی
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #54
تو لایق بهتر از منی..

.

.

.

ترجمه : عاشق یکی دیگه شدم ://
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #55
رفته بودم مجلس عقد یکی از رفقام ،
خانواده ی داماد میگفتن :
نون و پنیر آوردیم ؛ دخترتونو بردیم …!
خانواده ی عروس با خوشحالی میگفتن :
نون و پنیر ارزونی تون ؛ ترشی چپوندیم بهتون
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #56
دیروز داشتم غذا نذری پخش میکردم
یه پیرزنه اومد گفت: خیر از جوونیت ببینی یه غذا بده به من
گفتم : مادر جان غذا تموم شده
گفت : خدا بزنه تو کمرت و رفت…
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #57
به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #58
” خـــــــر نشو الاغ ”
اوج نصحیت پسرا
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #59
یبار واسه ثبت نام تو بسیج رفتم مسجد،

خواستم واسه امام جماعت خود شیرینی کنم که سریع کارمو راه بندازه،

بعد نماز اومدم بگم تکیبر،

هول شدم با صدای بلند گفتم الله اکبر تکتیر...

یهو کل مسجد خالی شد منم به عنوان عامل انتحاری گرفتن
 
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #60
یه سری رفتیم خواستگاری خانواده طرف موافقت کردن بابام گفت نه

دلیلشم این بود که میگفت آدم سالم زن تو نمیشه صددرصد دخترشون یه ایرادی داره‌‌، پاشین بریم
 
امضا : Regina
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
84
بازدیدها
2,901
پاسخ‌ها
97
بازدیدها
1,079
پاسخ‌ها
280
بازدیدها
3,424
پاسخ‌ها
20
بازدیدها
895
پاسخ‌ها
7
بازدیدها
249
پاسخ‌ها
411
بازدیدها
10,096
پاسخ‌ها
22
بازدیدها
620

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا