کوییدیچ تیم اسلیترین و هافلپاف

  • نویسنده موضوع A.Hamzeh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 38
  • بازدیدها 1,555
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

talaved

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
19/4/20
ارسالی‌ها
138
پسندها
5,594
امتیازها
20,913
مدال‌ها
14
سطح
11
 
  • #31
لی لی اوانز پاتر
داد زدم:
آره من حاستین رو خیلی خیلی خیلی خیلی دوست دارم ولی نه به عنوان معشوقه
آره من عکس رو رو بغلم میگرفتم
باهاش حرف میزدم
وقتی جاستین به چوچانگ پیشنهاد داد ناراحت شدم
ولی تو، تو هیچوقت نخواستی بفهمی من جرا اینحوریم
هیچوقت نفهمیدی عکس توی قاب واقعا کیه
هیجوقت نفهمیدی هلگا تو اینارو ندیده گفتی
با صدای بلنتدری داد زدم
من حاستین رو دوست دارم و لی نه به عنوان معشوق بفهمید
زدم زیر گریه و سریع به سمت خوابگاه رفتم
و دوباره قاب عکس رو بقل گرفتم اونا هیجوقت نمی فهمن عکس توی قاب واقعا کیه!
(اوه مای پشم جه احساساتی:458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:)
 
امضا : talaved

| TEAR |

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
16/7/20
ارسالی‌ها
1,917
پسندها
25,808
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #32
هلگا هافلپاف

جاستین بیچاره با بغض به راه رفته لی‌لیِ بوووق خیره شد. وایسا بخدا اگه نفهمم اون کیه، اسمم هلگا نیس. لرد بهم خیره شد. حوصله ام سر رفته بود، اه چرا تموم نمیشه؟ یهو دیدم همه بهم زل زدن. داشتم فکر میکردم چرا بهم زلیدن که یهو کشیده شدم پایین. مثل چسب چسبیدم به جارو، همون موقع جارو برعکس شد و منم سر و ته شدم. موهام توی هوا ولو بود. سدریک و نیمفادورا و جاستین کلا خشک شده بودن. از جارو جدا شدم و شترق، با کله رفتم توی زمین. فکر کنم بیهوش شدم چون کلا هیچی ندیدم.
 
امضا : | TEAR |

talaved

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
19/4/20
ارسالی‌ها
138
پسندها
5,594
امتیازها
20,913
مدال‌ها
14
سطح
11
 
  • #33
من ازاتاق برگشته بودم و حالا همه دور هلگا نشسته بودیم انگشت اشاره ام رو طرفش گرفتمو تکونش دادم که لرد زد پیشت دستمو گفت:
نکن بچه:smash2:
_یعنی مرده
سدریک: زبونتو گاز بگیر بجه یه دور از جونی یه چیزی
_خوب حالا توهم
میگم لرد من یه چیزی بلدم میخواید امتحان کنم ببینم میشه یانه؟
لرد: نخیر نمیشه
_خب آخه چرا فوقش میمیره دیگه:thumbup:
سدریک:لی لییی
_خب باشه حالا، نخورم
یه چند دقیقه بدون صدا داشتیم نگاهش میکردیم که باز صدای من بلند شد:
خب بزار یه امتحانی کنم دیگه
لرد: بچه بشین سر جات میگم نمیشه دیگه
_ اَه اصلا مگه شما مدیر هاگوارتز نیستی، مثلا جادوگر بزرگ:wizard:خب یه کاری کن دیگه
لرد:بچه جون مثل اینکه یادت رفته من کیما بنده ارباب ولدموورت هستم کل عمرم رو داشتم میکشتم انتظار نداری که اون وردهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : talaved

| TEAR |

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
16/7/20
ارسالی‌ها
1,917
پسندها
25,808
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #34
هلگا هافلپاف

چشمام رو باز کردم. وا این کیه دیگه؟ یه پسر گنده و چاق با صورت و بدن سبز و جوش جوشی بالای سرم نشسته بود. صدای نازکی توی گوشم پیچید:
- هلگا خوبی؟
یه دختر با صورت قرمزززز و چشم های قلب شکل و لاغر که بدنش هم قرمز بود این رو گفت. چشمم به یه موجود عجیب غریب خورد. کلا پوستش سبز چمنی بود و دماغ نداشت. چشماش وق زده بیرون بود و لب هاشم که کلا شیار حساب میشد. گفتم:
- شما چرا سبز و قرمزید؟ چرا شکل غول شدین؟
اون اخری سبز چمنیه با حرص گفت:
- لی‌لی میکشمت. بابا جادوت برعکس عمل کرد.
سرم سنگین شد و دوباره بیهوش شدم.
***
چشمام رو بازیدم و به آسمون آبی و ابرهای سفید زلیدم. صدای سدریک گوشمو پر کرد:
- هلگا حالت خوبه؟
به چشمای طوسی ابی خوشگلش نگاه کردم و لبخند کجی زدم. لرد گفت:
- چه عجب لی‌لی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : | TEAR |

Ms.Azar

مدیر بازنشسته تالار خانواده و زندگی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
23/10/19
ارسالی‌ها
942
پسندها
4,916
امتیازها
22,873
مدال‌ها
20
سن
22
سطح
12
 
  • #35
جاستین

من که دیدم حال هگلا بهتره و کنارشم کسی نیست سریع کنار گوشش گفتم: خواهری من میدونم و تو تو که میدونی احساساتم از چهرم مشخص میشه اونوقت بحث دوست داشتن رو پیش کشیدی؟ من حال تورو جا نیارم جاستین نیستم .نه یه چیز دیگه من قرار بود بعد مسابقمون یه جشن بگیرم و شما دوتا رو بفرستم سر خونه زندگی ولی دیگه الان پشیمون شدم
هگلا از حرفم خیلی تعجب کرد و شروع کرد به خواهش کردن
هگلا: جاستین این کارو با من نکن مگه نمیدونی که چقدر سدریک رو دوست دارم؟ لطفا لطفا
هگلا خیلی ازم خواهش کرد ،منم که پسر خوب و مهربونیم دلم به رحم اومد واز تصمیمم پشیمون شدم
روبه رو هگلا ایستادم و گفتم : یه شرط داره که اونم بعد از بازی و قبل از جشن بهت میگم
هگلا خیلی خوشحال شد
چه کنم که من دوست ندارم دل خواهریم بگیره
هگلا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Ms.Azar

NARGES-S

مدیر بازنشسته بیوگرافی و عکس
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
5/2/19
ارسالی‌ها
1,621
پسندها
27,022
امتیازها
48,073
مدال‌ها
38
سطح
28
 
  • #36
سدریک دیگوری:sisi3:
بع جون عمه ی مالفوی این ولدی یه چیزیش شده ها احتملا سینم های آبی مغزش یا سیم های قرمز مغزش ترکیب شدن زدن همو نلابود کردن
62132DDD-24DA-4B9D-899E-9A3D8D27ABEE.gif
عجب بازی شدا ولدی از این روبه اون رو شد. هلگا حالش بد ش، چو میخواد تیکه تیکه ام کنه، لبلی الاغ عاشق شده، جاسی جونم که معلومه خوشش میاد بچه ام یکمزیادی با مالفوی بود مغرور شدعه باید روش کار کنم
AD02D7B8-43C1-4F15-A04D-290EBF133D49.gif

داد زدم:
- هوی مالوفی چلاغ!
6B0F8A03-A83D-4578-8926-445055F0F0FE.gif

حرصی نگام کرد دوباره داد زدم:
- بمیرم واست هم هرفتن قاطی مرغا هی تو موندی، ننه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NARGES-S

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,342
پسندها
27,581
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
- بازی تمومه! الان برنده رو اعلام میکنم
 
امضا : A.Hamzeh

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,342
پسندها
27,581
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
تیم هافلپاف برنده این بازیه چون طنز نویسی این دو نفر بسیار عالی بود :
NARGES-S Narges85 , Ms.Azar ~ S.A ~
 
امضا : A.Hamzeh

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,342
پسندها
27,581
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
بعد از تمام شدن بازی ریونکلاو و گریفیندور بازی فینال برگزار میشه. آماده شین هافلپافی ها!
 
امضا : A.Hamzeh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا