متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار نیمه‌ی پنهان من | restina و regina کاربران انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Regina
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 795
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #1
نام مجموعه: نیمه‌ی پنهان من
نام شاعران: Regina و Restina
مقدمه:
آتش به جانم می‌زنی

ای درد بی‌پایان دل...
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

ش.م.ی.م فرهادی

نویسنده ادبیات
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
18,252
امتیازها
44,573
مدال‌ها
23
  • #2
•| بسم رب العشق |•


629197_f51a41dc6db62ddb64ffaea46ee2561e.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛
لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران

پس از ارسال پانزده پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.
تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار

پس از گذشت پانزده پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ش.م.ی.م فرهادی

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #3
شاید بیاید او هم، در خلوت و خیالم
در عام و خاص مردم، از نبودش ننالم
شاید بیاید او هم، آن نیمه‌ی پنهانم
در دیده‌ی دیگران، به بودنش ببالم
شاید بیاید او هم، دیگر غمم نباشد
مرحم شود برای، زخم پَرِ دو بالم
شاید بیاید او هم، شیون از سر بگیرد
غمی شود برای، این جان بی حالم
شاید بیاید او هم، زمانی که نیاز است
دقیق شمرم روز را، که هست اینجا کنارم
شاید بیاید او هم، شروع کند به آواز
دیگر نباشد حسرت، وقتی که او را دارم
اصلاً شاید بیاید، باری شود بر بارم
مجبور شوم و دندان، سر جگر گذارم




 
آخرین ویرایش
امضا : restina.sb

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #4
من منتظرم تا که بیایی جانان
باشد که شوی بهر فراقت درمان
بر جان زده‌ای زهر جدایی ای‌ یار
باشد که بیایی و نشینی در جان
در خانه‌ی دل شاه نشینی داری
من منتظرم تا که بیایی هر آن!
دور است دلت از دل من اما تو
بارید دو چشمم ز غمت چون باران
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #5
سخنِ کاش که در قامتِ غمگینِ کلامم نی زند
عاقبت قایض الارواح، به کابوس شبم که سر ‌زند
در بر حال و خیالم سر در این روزگار
بن‌بست عاشقی را با پلاکش خط زند
نیمه‌ی پنهان من هم از سر نادانی‌اش
یک به یکِ خاطراتِ کوچه را، ورق زند
گاه بیند تلخی دوران ما
گاه هم شیرینی گُردان ما
آخرش را هم نمیدانم دگر
شاید هم طاقت نیاورد، در غمت بسان ما
 
امضا : restina.sb

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #6
نیمه‌ی پنهان من که دل شکستن یاد نداشت
روی هر بار رفتن تو چشم بستن یاد نداشت
نیمه‌ی پنهان من هم زیادی ساده بود
آخر از این همه آدم جز تو خواستن یاد نداشت
کاش بلد بود رسم نامردی بسان روزگار

او که حتی ذره‌ای از عشق کاستن یاد نداشت
 
امضا : restina.sb

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #7
دلدار من و یار دلم بودی و رفتی
در جان من و جان برِ تن بودی و رفتی
ای کاش دلم یاد تو را خط بزند کاش!
در کوچه‌ی دل رهگذری بودی و رفتی
جان منی و زخم زدن ورد زبانت
گفتم که بمان، طعنه زدی بر من و رفتی!
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #8
نیمه‌ی پنهان من
عشق من و جان من
دردی و درمان من
آمده‌ای جان من
قلب تو درگاه من
نیمه‌ی پنهان من...
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #9
گفته بودم که ز رفتن‌ها دل خستم و رفت
به سان دُر اشک بر لبش نشستم و رفت
شیرین جانم بشنو ز من اندکی حکایت

دانست که دلم را به دلش بستم و رفت
 
آخرین ویرایش
امضا : restina.sb

restina.sb

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
968
پسندها
6,000
امتیازها
23,673
مدال‌ها
16
سن
21
  • #10
گفته بودم که صدایت نجمه‌ای در قلب من می‌سازد؟
در ق*م*ا*ر عشق تو لاقید به تو می‌بازد؟!
یا که از چشم به سان عسلت هم گفته ام؟
در بر در گاهکت به تو و دستان تو می‌نازد؟!
یا که از افسار قلبم گفته‌ام؟
که به دستت داده‌ام و لاجرم به سوی تو می‌تازد؟!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : restina.sb
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا