شخصیت فرعی داستان که عاشق دختره اس، وسیله ی انتقام و برافروخته کردن حس حسادت پسر اصلیه واسه مواقعی که دختر و پسره قهر کردن /: ینی دختره محل سگو به اون پسر فرعیه نمیده...اما دقیقا وقتی با پسر اصلیه قهرن، پسر فرعیه بهش پیشنهاد کافه رفتن یا رقص میده و این با کمال میل قبول میکنه؛ اون پسر فرعی احمقم خوشحال ازینکه دختره عاشقش شده همراهی میکنه /: هرچقدم تحقیر میشه ول نمیکنه...ای بمیرم درد بی نواییت که تو همه رمانا هستی آدمم نمیشی