متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه •●• یـک جـرعه کتـاب •●•

  • نویسنده موضوع Aryana_gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 282
  • بازدیدها 11,131
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #181
تمام زندگی ما آلوده به دروغ است... چگونه انتظار داریم دیگران راز ما را نگاه دارند در حالی که ما خودمان نتوانسته‌ایم آن ‌را نگاه داریم

فاجعه ی بزرگ_ سارتر
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #182
دنیا به این خاطر در آشفتگی فرو رفته که هیچ کاری به طور کامل انجام نمی گیرد.
حرف را ناتمام می گذاریم، نیکی را تکمیل نمی کنیم.
خداوند از نیمه اهریمنان بیشتر بدش می آید تا از ابلیس محض.


زوربای یونانی_ نیکوس کازانتزاکیس
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #183
گاهی وقتها به ماهی های قرمز غبطه می خورم. ظاهرا دامنه حافظه شان فقط در حد چند ثانیه است. محال است بتوانند سلسله ای از افکار را پیگیری کنند. آنها همه چیز را برای اولین بار تجربه می کنند و مادامی که از نقص و معلولیتشان بی خبر هستند، زندگی برایشان داستانی بلند به خوبی و خوشی جشنی پر شور و هیجان است از سحر تا غروب.

ابر ابله_ ارلند لو
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #184
ورونیکا هر روز را یک معجزه می دانست. اگر آدم تعداد مسایل غیرمنتظره ای را در نظر بگیرد که ممکن است در هر ثانیه از هستی شکننده ی ما رخ بدهد به راستی هم هر روز یک معجزه است.

ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد_ پائولو کوئلیو
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #185
تعدادشان سیزده نفر بود. ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت.
گفتم: کیه این چهاردهمی؟
گفت: نمی دانم
لبخند زد. نمیخواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و از آن لبخند چیست. بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند. چون نرفت مثل هر بار بند پوتین های گشاد و کهنه اش را توی ماشین ببندد. نشست دم در باآرامش تمام بندهای پوتینش را بست.



به مجنون گفتم زنده بمان_ فرهاد خضری
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #186
مادر از کودک می پرسد:" عزیزم، امروز در مدرسه چه چیز تازه ای یاد گرفته ای؟ "
کودک پاسخ می دهد:"مادر، امروز در مدرسه به ما گفته اند که بچه ها هرگز نباید دروغ بگویند."
_ آفرین عزیزم، این خیلی خوب است. هرگز دروغ نگو.
_ نه مادر، نه "هرگز! " فقط تا زمانی که بچه هستم نباید دروغ بگویم.


مکث_ فاطمه صادقی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #187
خدا عشق است. عشقی که هنگام نفوذ به درون ما، نرم می کند، ناب می کند، تازه می کند، بازسازی می کند، درون آدمی را باز می سازد. نیروی اراده، انسان را دگرگون نمی کند. زمان، انسان را دگرگون نمی کند. اما عشق دگرگون می کند. پس بگذارید عشق وارد شود. در بنیان تمامی مخلوقات، عشق همچون عطیه برتر حاضر است؛ زیرا هنگامی که هر چیز دیگری به پایان می رسد، عشق می ماند.

عطیه برتر_ پائولو کوئیلو
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #188
ترجیح می دهم تو امروز خیلی رنج بکشی
تا این که همه ی عمرت، همیشه کمی رنج بکشی


من او را دوست داشتم _ آنا گاوالدا
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #189
وقتی با او بودم احساس می کردم آدم خوبی هستم
حتی ساده تر از خوب بودن
انگار تا پیش از آن نمی دانستم می توانم آدم خوبی باشم


من او را دوست داشتم_ آنا گاوالدا
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #190
اگه زنی در کار نباشه، عشقی هم در کار نیست. شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد ول معطل اند. اگه روزی زن ها بخوان از این جا برن، تقریباً همه ی ادبیات و سینما و هنر دنیا رو باید با خودشون ببرند

استخوان خوک و دست های جذامی_ مصطفی مستور
 
امضا : Aryana_gh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا