متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه •●• یـک جـرعه کتـاب •●•

  • نویسنده موضوع Aryana_gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 282
  • بازدیدها 11,129
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #201
یاد پدرم افتادم که همیشه می گفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها عقیده ات را که می پرسند نظرت را نمی خواهند. می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی؛ بحث کردن با آدم ها بی فایده است..

چراغ ها را من خاموش می کنم_ زویا پیرزاد
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #202
از وقتی که خودم را شناختم فقط تحمل کردم. اول برای پدرم، بعد شوهرم، حالا پسر و نوه ام. هیچ وقت کاری را که دوست داشتم بکنم، نکردم

چراغ ها را من خاموش می کنم_ زویا پیرزاد
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #203
« نه، بار اول بود می دیدمش. تازه استخدام شرکت نفت شده. »
به صلیب کج روی گردنم نگاه کرد. « پس از کجا می دانستی عروسی می کند؟ »صلیب را که کج شده بود راست کردم. « خودش تعریف کرد. »
به گل نخودی ها نگاه کرد. «می فهمم چرا. همه دلشان می خواهد با تو حرف بزنند. حرف زدن با تو راحت است. » نگاهم کرد. « انگار ادم سال هاست می شناسدت. »


چراغ ها را من خاموش می کنم_ زویا پیرزاد
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #204
رویای من معیوب است. مثل آن بلور ترک برداشته است که حیفم آمد توی سطل آشغال بریزم ولی می دانم که دیگر به درد نمی خورد. چرخ فلکی که در آن هستم نمی تواند مرا جای دوری ببرد. می چرخم و می چرخم و در جای اولم هستم

پرنده من_ فریبا وفی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #205
_زدی که زدی.
بچه با کتک بزرگ می شود.این دیگر آبغوره گرفتن ندارد!

_آبغوره گرفتن ندارد؟ بچه با کتک بزرگ نمی شود. بچه با تحقیر بزرگ نمی شود.
قد می کشد ولی هرگز بزرگ نمی شود.


پرنده ی من_ فریبا وفی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #206
امیر هم چراغ هایش زیاد است. وقتی مال خانه خاموش است می تواند بیرونی ها را روشن کند. برای همین وقتی از من قهر است می تواند استخر برود. صبحانه کله پاچه بخورد. خودش را به یک آب میوه ی خنک مهمان کند و با دوستانش به کوه و دشت بزند.
من هم مثل مامان فقط یک چراغ دارم. وقتی خاموش می شود درونم ظلمت مطلق است. وقتی قهرم با همه ی دنیا قهرم. با خودم بیشتر.


پرنده ی من_ فریبا وفی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #207
از لای نرده های بالکن نگاه کرد: بچه های نیمه لخ.ت در حیاط کوچک خاکی بازی می کردند. یکی از آنها که روی شانه ی دیگری رفته بود، مسلما نقش موذن را بازی می کرد. چشمانش را کاملا بسته بود و به آهنگ میخواند:لا اله الاالله. کسی که او را بر دوش می کشید بی حرکت ایستاده بود و نقش مناره را بازی می کرد. دیگری که در خاک سجده کرده بود و زانو زده بود نقش مومنان را. بازی خیلی زود متوقف شد: همه میخواستند موذن باشند و هیچکس نمیخواست برج یا مومنان باشد

جستجوی ابن رشد_خورخه لوئیس بورخس
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #208
انسان آنقدر دروغگو و محیل آفریده شده است که بدون این که خود بداند خویش را نیز فریب میدهد

سینوهه (پزشک مخصوص فرعون) _ترجمه ذبیح الله منصوری
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #209
حقیقت مثل یک کارد برنده و یک زخم غیر قابل علاج است و بهمین جهت همه در جوانی از حقیقت می گریزند و عده ای خود را مشغول به باده گساری و می کنند و جمعی با کمال کوشش در صدد جمع آوری مال بر می آیند تا اینکه حقیقت را فراموش نمایند وعده ای بوسیله ق*م*ا*ر خود را سرگرم می نمایند و شنیدن آواز و نغمه های موسیقی هم برای فرار از حقیقت است.
تا جوانی باقیست ثروت و قدرت مانع از این است که انسان حقیقت را درک کند ولی وقتی پیر شد حقیقت مانند یک زوبین از جایی که نمیداند کجاست می آید و در بدنش فرو می رود و او را سوراخ می نماید و آن وقت هیچ چیز در نظر انسان جلوه ندارد و از همه چیز متنفر می شود برای اینکه می بیند همه چیز بازیچه و دروغ و تزویر است آن وقت در جهان بین همنوع خویش خود را تنها می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #210
دیگران وقتی مرتکب گنا.ه می شوند به معبد آمون می روند و آب مقدس روی خود می ریزند و با این عمل تصور می نمایند که از گنا.ه پاک شده اند. ولی من که در این آخر عمر به خدایان عقیده ندارم میدانم که آنها نیز مثل افراد بشر اهل دروغ و تزویر هستند؛ بوسیله آب مقدس آمون خود را مطهر نمی نمایم و می دانم هیچ قدرتی قادر نیست یک تبهکار را بی گنا.ه کند _هیچ قدرتی قادر نمی باشد که قلب یک نفر را تغییر بدهد

سینوهه (پزشک مخصوص فرعون) _ترجمه ذبیح الله منصوری
 
امضا : Aryana_gh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا