متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

سخن بزرگان آروین دیوید یالوم

  • نویسنده موضوع ALBALO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 520
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #1
قانون عشق بالغانه این است : دوستم دارند چون دوست دارم. عشق رشد نیافته می گوید

دوستت دارم چون به تو نیاز دارم. عشق بالغانه می گوید : به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #2
انسان به راستی نیرومند . هرگز درد و رنج نمی آفریند . بلکه چون زرتشت پیامبر .
چنان از نیرو و فرزانگی لبریز می شود که آن را سخاوتمندانه به دیگران پیشکش می کند.
این پیشکشی . حاصل فراوانی شخصی است . نه ترحم . که خود نوعی تحقیر است.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #3
نظریه پردازان خودشکوفایی . بر اخلاقیاتی تکاملی باور دارند. برای نمونه . آبراهام مزلو می گوید :
انسان به گونه ای ساخته شده که اصرار دارد موجودی کامل و کامل تر شود
و این بـه معنای اصرار برای رسیدن بـه همان چیزی است که مردم ارزشهای والا . بزرگواری . مهربانی . شجاعت . صداقت . عشق . از خودگذشتگی و خوبی می نامند.
بنابراین مزلو به پرسش ما برای چه زنده ایم ؟ اینگونه پاسخ می دهد که ما زنده ایم تا توانایی هایمان را محقق سازیم.
او پرسش بعدی یعنی بر چه اساسی زندگی کنیم ؟ را با این ادعا پاسخ می دهد که
ارزشهای خوب در ذات ارگانیسم انسانی نهاده شده اند
و اگر انسان به خرد ذاتی خویش اعتماد کند . به شیوه ای شهودی آن ها را خواهد یافت.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #4
مدت ها پیش از آنکه روانشناسی به عنوان یک نظام مستقل وجود داشته باشد .
این نویسندگان بزرگ بودند که کار روانشناسان زبردست را انجام می دادند.
در ادبیات . نمونه های فراوانی از مرگ آگاهی می توان یافت که موجب تحول فردی شده است.
شوک درمانی اگزیستانسیال ابنزر اسکروج در سرود کریسمس دیکنز را در نظر بگیرید.
دگرگونی فردی شگفت آوری در اسکروج شکل می گیرد . نه در نتیجه شادی ایام عید .
بلکه حاصل از رویارویی اجباری با مرگ خودش است.
پیام آور دیکنز شبح کریسمس آینده از یک شوکِ درمانی اگزیستانسیال مدد می گیرد:
شبح اسکروج را به آینده می برد . جایی که ساعات پایانی زندگی اش را مشاهده می کند .
تصادفاً می شنود که دیگران به راحتی از مرگش می گذرند و می بیند که غریبـه ها بر سر اموالش با یکدیگر نزاع می کنند.
تحول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #5
نیچه می گوید وظیفه ما در زندگی . تکمیل کردن آفرینش و طبیعت خویش است.
او دستورالعملی نیز برای اجرای این وظیفه درونی بایسته به ما پیشکش کرده است .
نخستین جمله ماندگآرش را : بشو . آن که هستی اغلب گفته می شود که سه دگرگونی بزرگ در اندیشه . دیدگاه مرجعیت بشر را تهدید کرده است.
اول . کپرنیک اثبات کرد که زمین مرکز عالم نیست تا در پیرامون آن همه اجرام سماوی بچرخند.
دوم . داروین نشان داد که ما مرکز زنجیره حیات نیستیم . بلکه مانند همه مخلوقات . از اشکال دیگر حیات تکامل یافته ایم
و سوم . زیگموند فروید که ثابت کرد که ما اربابان خانه خود نیستیم . بیشتر رفتارهای ما توسط نیروهایی خارج از آگاهی و شعور ما کنترل و اداره می شوند.
شکی نیست شریک نظریه زیگموند فروید که مورد اعتراف وی قرار نگرفته . آرتور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #6
از بیشتر مراجعه کنندگان می پرسم : دقیقاً از چه چیز مرگ می ترسید ؟
پاسخهای مختلفی که به این پرسش می دهند . غالباً به درمان سرعت می بخشد.
پاسخ جولیا همه کارهایی که انجام نداده ام به جانمایه ای اشاره می کند که برای همه آنهایی که به مرگ می اندیشند یا با آن روبرو می شوند اهمیت دارد:
رابطه دوجانبه بین ترس از مرگ و حس زندگی نازیسته. به عبارت دیگر هرچه از زندگی کمتر بهره برده باشید . اضطراب مرگ بیشتر است.
در تجربه کامل زندگی . هرچه بیشتر ناکام مانده باشید . بیشتر از مرگ خواهید ترسید.
نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است:
زندگی ات را به کمال برسان و به موقع بمیر.
همان طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تأکید کرده است: برای مرگ چیزی جز قلعه ای ویران به جا نگذار
و سارتر در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #7
اگر انسان به شیوه های مختلف در برپایی جهان . آزاد نباشد . مسوولیت معنایی نخواهد داشت.
جهان رخدادپذیر است ؛ همه چیز می توانست به شکلی متفاوت آفریده شود.
برداشت سارتر از آزادی فراگیر و ژرف است : انسان نه تنها آزاد است . بلکه محکوم به آزادی است.
به علاوه . مفهوم آزادی فراتر از مسوول بودن در برابر دنیا به معنای آکندن دنیا از اهمیت است :
علاوه بر آن . فرد کاملاً در برابر زندگی خویش مسوول است . نه فقط در برابر اعمال خود . بلکه در برابر کوتاهی هایش هم مسوولیت دارد.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #8
پیش از این . مرگ را تجربه ای مرزی خواندم که قادر است فرد را از وجه روزمره ذهنی به وجه هستی شناسانه برساند
وجهی از بودن که در آن از بودنِ خویش آگاهیم . وجهی که در آن دگرگونی بسیار میسرتر است.
تصمیم نیز تجربه مرزی دیگری است. نه تنها ما را با مرحله ای رودررو می کند که در آن خود را می آفرینیم .
بلکه ما را با محدود بودن چاره ها نیز آشنا می سازد.
گرفتن یک تصمیم ما را از دیگر چاره ها محروم می کند.
انتخاب یک زن . یک حرفه یا یک مکتب به معنی چشم پوشی از سایر احتمالات است.
هرچه بیشتر با محدودیتهایمان مواجه شویم . بیشتر ناچار خواهیم شد از اسطوره خاص بودن .

استعدادهای بی پایان . زوال ناپذیری و مصونیت خود در برابر قوانین محتوم زیستی دست برداریم.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #9
بر یک صفحه سفید خط مستقیمی رسم کنید. ابتدای این خط تولدتان را مجسم می کند و پایانش مرگتان را.
خط متقاطعی بر آن رسم کنید تا نشان دهد . اکنون در کجا هستید. پنج دقیقه بر آن مراقبه کنید.
 
امضا : ALBALO

ALBALO

کاربر فعال
سطح
0
 
ارسالی‌ها
908
پسندها
1,289
امتیازها
10,173
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #10
من در اینجا مسوولیت را در معنایی خاص به کار می برم ؛ همان معنایی که ژان پل سارتر مد نظر داشت .
زمانی که مسوول بودن را بانی و مؤلف انکار ناپذیر یک رویداد یا شی معنا کرد.
مسوولیت یعنی ایجاد و تألیف. آگاهی از مسوولیت یعنی آگاهی از اینکه خود . سرنوشت .
گرفتاری های زندگی . احساسات و در نتیجه رنج هایمان را خود پدیدآورده ایم.
برای بیماری که چنین مسوولیتی را نپذیرد و همچنان دیگران – دیگر افراد و یا دیگر نیروها – را به خاطر ناراحتی هایش سرزنش کند .
درمان حقیقی امکان پذیر نیست. – قدرت مطلق همیشه گمراه کننده است.
گمراه می کند چون آنچه را باید فراهم نمی سازد. همیشه واقعیت – واقعیت درماندگی و میرندگی ما .
این واقعیت که به رغم دستیابی به ستارگان . سرنوشتی محتوم در انتظار ماست – از راه می رسد.
 
امضا : ALBALO
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا