چکیده نگار دیالوگ و مونولوگ‌های جذاب رمان‌های انجمن

[فرزان]

سلام
اگه رمان خون هستید یا خودتون نویسنده اید دیالوگ یا مونولوگی که از رمان محبوبتون خوندید و روتون اثر گذاشته یا با خودتون گفتید:
عجب جمله خفنی! عجب دیالوگ جالبی!
اون متنو اینجا کپی کنید. اسم رمان و نویسنده رو هم زیر متنش بذارید تا براش تبلیغ بشه

متن و دیالوگ طولانی نباشه. فقط در حد دو سه خط!


با تشکر :)​

 

[فرزان]

- از من بدت میاد؟
لبخند مسخره‌ای روی ل**ب‌هایم قرار می‌دهم.
- نه اندازه خودم!

رمان تیر مستی
Fateme078

 

[فرزان]

این دختر... یک قربانی بود. درست مثل خودش و او از تکرار خودش متنفر بود.

رمان دل بان
رها امینی

 

[فرزان]

- کدوم گورستونی به آدم بی‌فرهنگی مثل تو مدرک داده آخه؟
- مدرک شعور نمیاره.

رمان نجواهای ما
رزمین رولینگ

 

[فرزان]

- اگه نتونی از آدم اشتباهی دل بکنی، باید جون کندن رو یاد بگیری

رمان دورترین نزدیک
فرزان

 

[فرزان]

- نه ننم میگه مرد نباس گریه کنه خوبیت نداره

کاش یاد می‌گرفتیم مرد نباید معتاد شود ، کاش یاد می‌گرفتیم مرد نباید دزدی و هیزی کند ، کاش یاد می‌گرفتیم مرد نباید قاچاق کند ، از بس مرد را با گریه کردن و نکردن توصیف کردیم دچار کج فهمی شدیم و نسلی پرورش دادیم که هر کاری را درست می‌دانند جز گریه!

رمان هوقار
نگین عظیمی فشی

 

[فرزان]

از آن روسری بلند و رنگی نه آن‌که بدش بیاید اما از گیسوان خود بیشتر لـ*ـذت می‌برد.


رمان تیامسیش
مهسا عبدالله زاده

 

[VITTORIA]

دندونم دیر می کرد درد اومدم

رمان من پریا نیستم
ز نبات*

 

[فرزان]

- به کسی که مرام داره، معرفت داره اعتماد کن! حتی اگه نمی‌دونی قابل اعتماد هست یا؛ این جور آدما تمام تلاششون رو می‌کنن تا بهت ثابت کنن ارزشش رو دارن

رمان تقدیر یک اشتباه
maryam_82

 

[فرزان]

-میتونی تا شب بهانه ردیف کنی، اما من فقط همون دلیل رو که نمی گی میشنوم؛ دلت برام تنگ شده بود!

رمان دورترین نزدیک
فرزان