دیالوگ نویسی دیالوگ و مونولوگ‌های جذاب رمان‌های انجمن

  • نویسنده موضوع فرزان
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 152
  • بازدیدها 8,024
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

مدیر بازنشسته نقد + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/7/20
ارسالی‌ها
601
پسندها
15,433
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
سطح
24
 
  • #151
- احمق نشو عاطفه...تو که دختر هجده ساله نیستی که با این توجه‌ها وا بدی...از این مرد دور باش این از برادرش هم برای تو خطرناک‌تره!
عاطفه بلند‌تر خندید و پشت به او، نگاهش را به دیوار دوخت.
- می‌بینی که الان به جای اینکه برادرش دنبالم بگرده، اون اینجاست! پدر من توی این شهره، اون اینجاست! مادرم و برادرم توی این شهرن اما الان...اونه که منو پیدا کرده!

دلی ز دست می‌رود
A.TAVAKOLI❁ AREZOO TAVAKOLI
 
امضا : N.Karevan❀

noor7371

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/8/21
ارسالی‌ها
471
پسندها
3,860
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #152
من توانی در برابر نوشته نویسنده قهار نداشتم
داننده تویی هر آنچه دانی ده

رمان گودال آرزوها اثر نور ۷۳۷۱
 
امضا : noor7371

noor7371

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/8/21
ارسالی‌ها
471
پسندها
3,860
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #153
من، من خدا رو از دست دادم احمد. رمان گودال ارزوها اثر نور ۷۳۷۱
 
امضا : noor7371

موضوعات مشابه

عقب
بالا